نویسنده: حمیدرضا صادقی
تعریف تفکر
تفکر مصدر باب تفعّل، یا اسم مصدر باب تفعیل (تفکیر)[۱] از ریشه «ف ـ ک ـ ر»، در لغت به معنای تأمل[۲] و در اصطلاح، تصرف قلب در معانی اشیا برای ادراک مطلوب است.[۳] فکر نیز از همین ریشه و در لغت به معنای تأمل[۴] و در اصطلاح حرکت نفس از مطالب (مجهولات) تصوری و تصدیقی به مبادی[۵] و سیر در معلومات موجود است تا مجهولاتی که ملازم با آنهایند معلوم گردند[۶] این حرکت، نفس را برای افاضه صور عقلی از مبدأ قدسی آماده میکند.[۷]
همچنین فکر، نیرویی است در شخص که برای طلب معنا، در امری دقیق و باریک میگردد و تفکر جولان این نیرو بر حسب نظر عقل است و جز بر آنچه صورت آن در قلب حاصل گردد گفته نمیشود.[۸]و [۹]فکر در اصطلاح عامه مردم نیز عبارت است از هر انتقالی که برای نفس در ادراکات جزئی صورت گیرد.[۱۰]
تفکر ویژگی اساسی انسان
تفکر به معنای دقیق و صحیح کلمه، ویژگی اساسی انسان را تشکیل میدهد.
« تفکر و تعقل » به معنای؛ « به کار گرفتن نیروی عقل و اندیشه، برای استنتاج امور مثمر ثمر است »؛ چنانکه « تفکر علمی »، یک « نظر علمی » را نتیجه میدهد. عقل یکی از منابع چهارگانه احکام است.
مقصود این است که گاهی ما یک حکم شرعی را به دلیل عقل کشف میکنیم. یعنی از راه استدلال و برهان عقلی کشف میکنیم که در فلان مورد فلان حکم وجوبی یا تحریمی وجود دارد و یا فلان حکم چگونه است و چگونه نیست. حجیت عقل، هم به حکم عقل ثابت است (آفتاب آمد دلیل آفتاب) و هم به تائید شرع. اساساً ما که حقانیت شرع و اصول دین را به حکم عقل ثابت میکنیم، چگونه ممکن است از نظر شرعی عقل را حجت ندانیم. حضرت علی(ع) میفرمایند: «لایستعان علی الدهر الابالعقل». تنها از طریق عقل میتوان بر زمانه پیروز شد. حل مسائل شخصی، اجتماعی، بین المللی و تحکیم مناسبات انسانی و… در سایه تفکر میسر است.
[۱]. محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، دانشگاه تهران.
[۲]. ملااحمد نراقی، معراج السعاده، مؤسسه انتشارات هجرت، قم.
[۳]. محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
[۴]. شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات الزهراء.
[۵]. امام خمینی، صحیفه نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
[۶]. حر عاملی، وسائل الشیعه.
[۷]. شیخ محمد حسن نجفی جواهری، جواهرالکلام.
[۸]. سید محسن طباطبائی حکیم، مستمسک العروه.
[۹]. محمد امین زین الدین، کلمه التقوی.
[۱۰]. میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل.