خانه / نگاه / کتابهای متأخّر ملّا درست نمی کند!

کتابهای متأخّر ملّا درست نمی کند!

 

مصاحبه با حضرت آیت الله‌ حاج سید موسی شبیری زنجانی مدّظلّه‌العالی

شرح حال

آیت الله‌ حاج سیّد موسی شبیری  زنجانی در هشتم ماه رمضان سال ۱۳۴۶ مطابق یازدهم اسفند ۱۳۰۶ شمسی، در شهر مقدّس قم دیده به جهان گشوده و به احترام حضرت معصومه سلام الله علیها موسی نام گرفتند. پدر معظّم له حضرت آیت الله‌ حاج سید احمد حسینی زنجانی فقیهی بزرگ و پارسایی متخلّق به اخلاق الهی بوده و بر ابواب مختلف فقه احاطه و اشراف کامل داشتند و این امر، اعجاب بزرگانی چون آیت الله‌ اراکی قدّس سرّه را برانگیخته بود. ایشان دروس حوزوی را در سال ۱۳۵۹ هجری قمری آغاز کرده و پس از چند سال در درس خارج مرحوم آیت الله‌ سیّد صدرالدین صدر قدّس سرّه حاضر گردیدند. ایشان بیش از همه از محضر فقیه محقّق آیت الله‌ بروجردی قدّس سرّه و عالم محقّق آیت الله‌ سیّد محمد داماد قدّس سره بهره جستند. معظّمٌ له برای بهره‌­گیری از معارف حوزه عریق و ریشه دار نجف اشرف، دوبار به این مرکز بزرگ علمی سفر نموده و در دروس فقه آیات عظام مرحوم سیّد عبدالهادی شیرازی و مرحوم  سید محسن حکیم و در دروس اصول و فقه مرحوم سیّد ابوالقاسم خویی رضوان‌الله‌علیهم شرکت کردند. ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول، اشتغال داشته و آثار گرانسنگی نیز  در فقه و اصول و رجال و درایه به مجامع علمی عرضه نموده‌اند که برخی از آنها عبارتند از:‌ تحریرالجواهر (کتاب حج)،  شرح بر حج عروه الوثقی،‌ دروس خمس،‌ دروس نکاح،‌ تحقیق کتاب رجال نجاشی، تعلیقاتی بر رجال شیخ. کتاب جرعه‌ای از دریا نیز برگرفته از افادات ایشان است.‌

به نظر حضرتعالی، اگر کسی بخواهد به اجتهاد در فقه و اصول برسد، کتب درسی حوزه را در چه حّد باید بخواند، به چه کیفیتی بخواند تا اجتهادش تسهیل بشود؟

خصوصیّات بارز کتب قدیم همچون معالم و قوانین

استاد: به عقیدۀ ما آن کتاب‌هایی که در قدیم از علمای دوران مختلف مرسوم بود و درس می خواندند، به این صورت بود که کتاب و اثر اعلم علمای ادوار مختلف را که از تمام جهات ممتاز بود، انتخاب کرده و آن را تدریس می کردند. معالم تا سالیان متمادی تدریس می شد، در دوره‌های خود معالم و قبل آن، کتابی به آن خوبی و منقّحی نبود.

آقای بروجردی در بروجرد که بوده درس معالم می گفته است؛‌ یعنی غیر از درس خارجی که می گفته یک درس معالم هم برای پسرش می گفته است. علما و شاگردان ایشان همه در آن درس شرکت می کردند. منتها یک نکات و یک بیاناتی اضافه می‌کرد که قابل استفاده برای همه بود. آقای مطهری و برخی دیگر، تابستان از قم رفته بودند آنجا و شرکت کرده بودند. با اینکه درس خارج می خواندند ولی درس معالم ایشان را شرکت می‌کردند؛‌ معالم کتابی عالی بود.

بعد از معالم کتاب خیلی دقیق و عمیق و فکری قوانین بود. قوانین خوب خیلی فکری بود. و یک قدری تقریباً معاصر قوانین ولی یک مقداری متأخّر، فصول بود؛ اینها کتاب‌های خیلی دقیق و عمیقی بود. بعد از آنها هم شیخ انصاری آمد و کتاب‌های او در مباحث عقلیه «نسخ من قبله و عطب من بعده» شد، البته در مباحث عقلی، نه در مباحث الفاظ. شیخ محمدتقی صاحب هدایه المسترشدین در مباحث الفاظ خیلی غوغا کرده است. شیخ هم به او خیلی معتقد بوده است. رسائل هم خیلی عبارت هایش منقّح نیست، خیلی مباحثش طولانی است، مرحوم آخوند خلاصه کرد و کفایه را نوشت که همۀ مطالب اصول و رسائل در آن وجود دارد.

تألیف کتب درسی توسّط علماء متبحّر و محقّق

اینها در تمام دوره ها، همه‌‌شان جزء علمای خیلی متبحّر و از نوابغ علم بودند. حالا زمان ما شده که ملّای قابل ملاحظه‌ای نیست. ملّای زمان شیخ انصاری، مثل میرزای شیرازی و آخوند خراسانی نیست. یک چیزی الان نوشته می‌شود، ولی به نظر ما اینها علمیّت نمی‌آورند، اینها برای دانشگاه‌ها خوب است، برای دانشگاه‌ها که یک سری الفاظ و کلّیات یاد بگیرند.

کسانی که بخواهند شبیه علمای بزرگ محقّق بشوند، صاحب نظر بشوند باید کتاب‌های همان‌ها را هم بخوانند. هنوز در این دور‌ه‌ها ملّایی که بتواند کتاب‌های آنها را نسخ کند یا ردیف آنها چیزی بیاورد نیست. این آقای آقا سیدمحمدباقر صدر از نظر استعداد خیلی خوب بوده ولی چیزهایی را که نوشته خیلی محلّ اشکال است؛ مثل المعالم‌الجدیده. یا اینکه خواسته اصول را مختصر کند و حلقات را نوشته است.

مثلاً در المعالم‌الجدیده خواسته تاریخ را ذکر کند، ولی بعضی را ایشان اطلاع نداشته است؛‌ مثل اینکه ابوعلی طوسی در چه زمان بوده است؟ اینها را اطلاع درستی نداشته است. آشیخ آغا بزرگ نقل کرده که او تا ۵۱۵ زنده بوده است، ولی خود بشاره المصطفی که از ابوعلی طوسی نقل می کند، در ۵۱۱ است. آشیخ آغابزرگ خیال کرده نمی دانم یا نسخه اش غلط بوده است. ولی در ۵۱۲ دیگر هیچ اسمی از او نیست. دامادش شیخ، از آن در ۵۱۲ یا ۵۱۱ نقل کرده است؛‌ یعنی تا رمضان ۵۱۱ بوده است، بعد از یا فوت کرده یا مثلاً مستلقی بوده و حدّی بوده که دیگر نمی توانسته کاری انجام دهد.

در همین حلقات در بعضی جاها دیده ام که به شیخ انصاری ایراد کرده است، کلام شیخ را دقت نکرده که شیخ چه میخواهد بیان کند. در بحث استصحاب ایراد کرده است، حدیث زراره را نقل کرده، ولی مراد ایشان را خوب دقت ننموده است.

لزوم دقّت و تأمّل در عبارات کتب

این اشکال به آقای خویی هم وارد است. این کسانی که خیلی ذکاء و استعداد فوق العاده دارند، اینها معتنی به کتب دیگران خیلی نمی شوند که دقت کنند ببینند که خوب اینها چه گفته اند، با سرعت انتقالی که دارند یک نگاه سطحی می کنند و ردّ می شوند. آقای خویی هم به کفایه اشکال کرده است، همین مطلب پیداست که ایشان دقت نکرده‌اند، با اینکه آقای خویی خیلی خوش استعداد و از آن فوق العاده‌ها هستند. آقا سید محمدباقر صدر که نادره عصر است، از جهت ذکاء و سرعت انتقال و اینها. ولی اهتمام به اینکه کتب دیگران را با دقّت بررسی کنند ببینند که اینها چه می خواهند بگویند، این را مهم تلقی نمی کنند.

من به نظرم تا یک محقّق محتاط که به کلمات قوم احاطه داشته باشد و همه را مطالعه کند و دقّت کند و … تا نیامده است، همین کتابهای سابق را باید بخوانند، اگر کسی بخواهد ملّا بشود. این کتابهای متأخّر ملّا درست نمی کند. اینها برای دانشگاهها خوب است، نه برای حوزه.

پس اصول فقه آقا شیخ محمدرضا هم همین طور است؟

استاد: بله، ما عقیده مان این است که این چیزها هست، اگر کسی در سطحی شبیه به اینها بتواند نواقص اینها را اصلاح کند لازم است، ولی هنوز کفایت نمی‌کند.

این اشکال به خود شیخ هم هست که عبارت‌های قبلی‌ها را می‌آورند و ممکن است درست نفهمیده باشند و آن جریانی هست که درس را تعطیل کردند و… این‌ها مدعی هستند ما بهترین قالب آموزشی را آورده‌ایم.

بیان نمونه‌ای از دقّت در عبارت و فهم خوب مطلب

استاد:‌ نه، دقّتی که شیخ در کلماتشان می کند، خیلی بیشتر است. او سریع نمی‌گذرد، البته معصوم هم نیست، دعوای عصمت نداریم، ولی سریع بیایند ردّ بشوند اینجور نیست. ولی اینها یعنی اذکیاء معاصر ما اینها نوعاً به فهم سریع خودشان اکتفا کردند.

حالا آن مطلبی که در آقا سید محمدباقر ایراد گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، فعلاً وقت نداریم بگویم که چطور ایشان عبارت شیخ را متوجه نشده است. فهم ایشان فوق‌العاده بوده، ولی خوب دقّت نمی‌کرده است. آقای خویی اگر راجع به کفایه دقّت می کرد، در برخی جاها که بر اثر بی دقّتی اشکال کرده‌ است، اگر خوب دقت می کرد، دیگر اشکال نمی کرد. با اینکه فهم آقای خوئی خیلی خوب بود، ایشان از نوادر فهم بودند.

آقای آسید عبدالعزیز طباطبایی از آقای آسیدمحمد روحانی نقل می کرد. ایشان می گفت: یک روز من رفتم منزل آقای خویی، ایشان یک عبارت کفایه را داد به من و گفت: اینجا را چطور معنی می‌کنید؟ آسیدمحمد هم از خصوصیاتش این است که روی کفایه خیلی کار کرده بود، معتنی هم بود، خیلی اهمیت می داد، خوب جا هم داشت. خلاصه می‌گوید: آقای خوئی به من گفت: این را چطور معنی می کنید؟ من هرچه فکر کردم نفهمیدم که عبارت چه می خواهد بگوید. ایشان ورقه ای را داد به من، نگاه کردم دیدم آقای خوئی عبارت را حل کرده است! بعد آقای خوئی گفتند: ما مریض داشتیم، قرار بود نوبتی کشیک داشته باشیم، نوبت من بود که بیدار بمانم، دیدم کار جدّی نمی توانم انجام بدهم، خوب بیکار هم که نمی توانیم باشیم؛ کفایه را برداشتم اینجا را دیدم، تأمل کردم و این را نوشتم.

مقصود اینکه اگر این افراد  میخواستند دقّت داشته باشند فهمشان خیلی خوب بود، اما بعضی جاها خوب نگاه نکردند و سطحی رّد شدند.

تأثیر ادبیات در استنباط و اجتهاد

دخالت ادبیات در اجتهاد و استنباط مورد انکار نیست. از مرحوم آقای حاج عبدالله مجتهدی شنیدم که ایشان می فرمود که: آشیخ محمدرضا مسجد شاهی که آقای خمینی و آقای گلپایگانی و حاج آقای ما پیش ایشان درس خوانده بودند، چند ماهی قم آمده بود، آقای مجتهدی گفت که ایشان می گفت: اگر کسی متخصّص در ادبیات نباشد فهمش ناقص است. خودش متخصّص بود. خودش ادیب بود، شاعر بود. آقای خمینی گفتند: شما یک مطلب فقهی را برای ما بیان کنید که بر اثر عدم تخصّص به اشتباه رفته باشند؟ ایشان خوشش نیامد، چیزی هم بیان نکرد.

من خودم مواردی را بخاطر دارم که در اثر نداشتن بنیۀ ادبی اشتباه کرده‌اند که بعضی از آنها را عرض می کنم. در اینکه ادبیات بدرد می خورد بحثی نیست، ولی اینکه آیا لازم است چند سال وقت بگذارند؟ ممکن است ما بگوئیم آنقدرها لازم نیست.

نمونه‌هائی از تأثیر ادبیات در فهم روایات

نمونۀ اوّل: در روایت وارد شده است که: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَهِ فِی کُلِّ عَام‏. ظاهر این روایت این است که واجب است حج را هر ساله بجا بیاورند. خب این را چطور جواب بدهیم؟

آقای شاهرودی می گوید: «فرض» یکی از معانیش ثبوت است و ثبوت یک چیزی اعم از مستحبّ و واجب است. صلاه اللیل ثابتهٌ فی الشریعه، با آنکه واجب نیست. و این «فرض» در این روایت بمعنای ثبوت است و ما این طور معنی می کنیم و مخالف با مشهور و بعضی از ادلّۀ دیگر هم نمی شود.

اشکال مطلب ایشان این است که: «فرض» بمعنای ثبوت لازم است، ولی این «فرض» متعدّی است؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ، فرض الحجَّ که به معنای ثبت الحجَّ نیست،‌ لذا معنی ندارد که ثبوت به حج متعدّی شود. پس این «فرض» متعدّی است و نمی‌تواند به معنای ثبوت باشد. و آقای شاهرودی به این نکته توجّه نکرده است.

ولی آقای آسیدعبدالهادی و آقای حکیم چون ادبیات عربشان خوب بود، اینها یک همچنین اشتباهی ندارند.

نمونۀ دوّم:‌ بحث دیگر راجع به احکام صبّی ممّیز است که مثلاً روزه اش چه جور است، در عروه حکمش را بیان کرده است. روایتی دارد که مثلا کسی که صبّی است متی یحرم. آقای شاهرودی می گوید: این ممکن است «یُحرَمُ» باشد که راجع به صبّی غیرممّیز باشد که احرامش داده می شود، نه اینهایی که راجع به ممیّز است. بنابراین قابل استدلال است.

اشتباه این مطلب این است که: «أحرَمَ» و «أحَلَّ» لازم است. «أحرمَهُ» گفته نمی شود، بلکه «أحرَمَ به» می‌گویند؛ یعنی همیشه با «باء» متعدّی می شود، نه بدون «باء»، لازم است نه متعدّی. و یُحْرِمون است، و اگر مراد چیز بود، یُحرَمُ بهم باید می‌شد. آنوقت یکی از معاصرین که نمی خواهم اسم ببرم، ایراد کرده به آقای شاهرودی که چرا شما با تردید ذکر کردی؟! حتماً یُحرَمون است!

تعجّب اینجاست که مرحوم سیّد که خواسته صیغۀ احرام را نقل کند اشتباه نقل کرده است. من در حاشیه‌اش در بحث حجّ این را نوشتم. صیغۀ احرام را که خواسته بیان کند ایشان اشتباه کرده است؛ قبلش اشتباه نکرده و آن را با «باء» متعدی می کند، ولی آنجا که خواسته صیغه را بیان کند، اشتباه گفته است.

عبارت ایشان اینگونه است: «المراد بالإحرام به جعلُه محرِماً، لا أن یحرم عنه.» یعنی اینجا با «باء» می گوید. بعد گفته است: و یقول: «اللهمّ إنّی أحرمت هذا الصبیّ»، با اینکه: «بهذا الصبی» باید بگوید. قبل آن گفته است: «یستحب للولّی أن یحرم بالصبیّ» تعجّب این است که آقایان دیگر چطور حاشیه نزده اند!

این مصاحبه به همت برخی از اساتید مدرسه نورالرضاء علیه‌السلام با هدف تحول حکیمانه و بنیادین حوزه‌های علمیه تهیه شده است.

مطلب پیشنهادی

تدریس فرصت محور

روش تدریس فرصت محور

مهندس عقیل ملکی‌فر رییس مرکز آینده‌پژوهی مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی و رئیس اندیشکده صنعت و فناوری(آصف) است. وی به دو نگاه " مشکل‌محور" و " فرصت‌محور" در سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها اشاره می‌کند که بر ایده گرفتن از این دیدگاه میتوان دو نوع آموزش طراحی نمود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *