خانه / نگاه / بدون احاطۀ کامل بر ادبیات و منطق نباید وارد دروس سطح شد

بدون احاطۀ کامل بر ادبیات و منطق نباید وارد دروس سطح شد

مصاحبه با آیت الله حاج شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی دامت برکاته

شرح حال

حضرت آیت الله حاج شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی فرزند مرحوم آیت الله حاج شیخ آقا بزرگ اشرفی در سال ۱۳۵۴ هجری قمری (۱۳۱۴ شمسی) در مشهد متولد شدند و پس از گذراندن دوره ابتدایی در شاهرود، وارد حوزه علمیه شده و دو سال در مدرسه علمیه بازار شاهرود بخش کوچکی از مقدمات را نزد عالمان آن دیار گذراندند. سپس به مشهد مقدّس عزیمت کرده و به مدت هفت سال از محضر عالمانی چون ادیب نیشابوری، آیت الله حاج میرزا احمد مدرس، آیت الله حاج شیخ عبد النبی کجوری، آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی، آیت الله حاج شیخ کاظم دامغانی و آیت الله حاج میرزا جواد آقا تهرانی استفاده نموده و پس از تلمّذ از محضر آیت الله العظمی میلانی در خارج فقه و اصول، در سال ۱۳۳۶ شمسی راهی نجف می شوند و به مدت هفده سال از محضر عالمانی همچون آیات عظام خوئی، رهبر فقید انقلاب اسلامی، شاهرودی، حکیم و حاج شیخ حسین حلی رحمه الله علیهم کسب فیض نموده و به تدریس مشغول می شوند. سپس با کوله باری از علم و دانش درسال ۱۳۵۳ شمسی به شاهرود برگشته و طی ده سال حوزه علمیه آن دیار را سامان بخشیده و در سال ۱۳۶۳ شمسی به مشهد مقدّس عزیمت می کنند. پس از ورود به مشهد مشغول تدریس سطوح عالی حوزه شده و پس از چند سال اقامت، درس خارج فقه واصول و رجال را شروع می کنند که بحمدالله تا کنون ادامه داشته است. معظمٌ له دارای اجازۀ اجتهاد از برخی اعلام و مراجع می باشند و هم اکنون نیز یکی از علما و اساتید مبرز خارج حوزه علمیه مشهد به شمار می‌روند.

 

مصاحبه

در ابتدا متن سؤالاتی که خدمت استاد معظّم تقدیم شده بود، آورده می شود و سپس پاسخهای مکتوب معظّمٌ له به همراه توضیحات شفاهی ایشان خواهد آمد. متن مکتوب ایشان بصورت درشت تر درج شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر حضرت آیهالله حاج شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی دام عزّه العالی

سلام علیکم

احتراماً به محضر مبارک می رساند نظر به لزوم اتقان در تحصیل و کسب اجتهاد در علوم اسلامی و با توجّه به سؤالات بسیاری از طلّاب دربارۀ نحوۀ تحصیل علوم دینی برای رسیدن به اجتهاد و متون لازم برای این جهت، بنا داریم نظرات علماء بزرگوار را دربارۀ برنامۀ درسی و تحصیلی حوزه علمیه، جمع آوری و تدوین نماییم. لذا از آن جناب تقاضامندیم با پاسخ به سؤالات ذیل، طلّاب و فضلا را از خرمن علوم خویش بهرمند سازید. بدان امید که بتوانیم موجبات رضایت حضرت بقیّهالله الاعظم عجّل الله تعالی فرجه الشریف و تعالی و رشد حوزه های علمیه و علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام را فراهم سازیم.

  1. همانگونه که حضرت عالی قبلاً در جلسات اشاره فرمودید یکی از مهمترین اهداف حوزه تربیت مجتهد و فقیه مستنبط است، ولی متأسفانه در سنوات اخیر این مهم با آسیب جدی مواجه شده و حتّی طلّاب مستعدّ و علاقمند به اجتهاد، دستیابی به اجتهاد را امری متعذّر یا متعسّر می بینند و شاید دلیل عمدۀ آن ضعف دروس در مقدّمات اجتهاد همچون ادبیات است؛ به نظر حضرت عالی چه اصول و راهکارهائی باید رعایت شود تا حوزه مانند سابق مجتهدین بیشتری را تربیت نماید؟
  2. نظر حضرت عالی دربارۀ متون آموزشی حوزه در علوم ادبیات عرب (صرف، نحو، بلاغت) و منطق و فقه و اصول چیست؟ آیا شما با ساده سازی و تقطیع متون موافقید یا کتب تحلیلی ادبیات، منطق و فقه و اصول را برای تربیت مجتهد لازم میدانید؟
  3. معمولاً مسؤولین اجرائی بیان میدارند که بخاطر ضرورت تربیت مبلغین زیاد و افرادی که زودتر و سریعتر به بازدهی برسند، لازم است که سنوات تحصیلی کاهش یابد، آیا شما با این مطلب موافقید؟ نظر حضرتعالی دربارۀ لزوم وجود مدارسی که با حوصله و دقت بیشتر به مباحث علمی بپردازند چیست؟

نکته پایانی اینکه قصد تقابل یا جبهه گیری در مقابل برنامه های اجرائی حوزه نیست، بلکه صرفاً دستیابی به نظرات علماء و اسطوانه های علمی حوزه مراد است، تا نظرات جمع بندی شود و به مسؤولین و اساتید دغدغه مند عرضه گردد.

از تصدیع اوقات عذرخواهیم.

جواب سؤال اوّل:

کاملاً استنباط شما نسبت به تعذّر یا تعسّر وصول به مرتبۀ اجتهاد درست است. علمای پیشین هم در مورد اجتهاد امور مقدّماتی را چنان که شما اشاره کردید ذکر کرده اند؛ مثلاً مرحوم شهید ثانی آنها را ذکر کرده و بیان نموده که چه چیزهائی مقدّمۀ اجتهاد است، دیگران هم ذکر کرده اند. و این مهم بر عهدۀ مدیریت حوزه علمیه است که نگذارد بدون اطّلاع کامل بر ادبیات عرب و منطق طلّاب وارد دروس سطح شوند؛ یعنی باید واقعاً نسبت به این مقدّمات احاطه کامل پیدا کرده باشند. مثلاً شیخ طوسی که اهل مشهد بوده است، به درس مرحوم شیخ مفید رفته است و وقتی به آنجا رفته معلوم است که کاملاً به لغت عرب و … احاطه داشته است،‌ تفسیر تبیان ایشان کاملاً دلالت بر احاطه ایشان دارد، کدام عربی می تواند به این زیبائی دقائق مطالب ادبی را استخراج کند.

لزوم احاطۀ کامل به ادبیات و منطق

به هر صورت بدون اطلاعات کامل از ادبیات عرب و منطق طلّاب نباید وارد دروس سطوح شوند؛ بدون تعارف، این سه چهار سال اوّل و مقدّماتی را باید خوب بخوانند. خیلی از بزرگان مثل آیهالله بروجردی رحمهالله علیه  الفیۀ ابن مالک را حفظ بودند.

بعد از ورود به سطح نیز به نظر اینجانب خواندن مبادی علم اصول مثل کتاب معالم یا اصول الاستنباط و حتماً کتاب شریف و ارزندۀ شرح لمعه (آن هم به صورت تمام) در کنار اصول مظفر بوسیلۀ استاد فرزانه و با سواد لازم است.

 در آخر هم اشاره شده است که: تقطیع و ساده سازی مضر است. معنی ندارد! ببینید مگر طلّاب ما چند بار یک دورۀ جامع فقه می خوانند؟ یک بار! همین هم اگر تقطیع شود که درست نیست. خدا رحمت کند شهیدین را که ایشان یک فقه کامل را برای ما گذاشتند. شهید ثانی در مباحث مستدلّاً وارد نشده است، ولی گاهی اوقات هم اشاره به ادلّه می کند که همین زمینه های استنباط را برای طلبه فراهم می کند؛‌ یک جائی تمسّک به اصل می کند،‌ جای دیگر روایت مسأله را ذکر می کند،‌ جائی اقوال را می گوید و در ضمن طلبه یک دوره فقه را می بیند.

 بعد از این طلبه وارد مباحث فقه و اصول به صورت استدلالی می شود که تجلّی این بخش در زمان ما،‌ رسائل و مکاسب و کفایه است. و خصوص اصول مظفر برای طلبه مبتدی سنگین است. آقای مظفر خودش شاگرد آقای کمپانی بوده است و درسهای  آقای خویی و نائینی را هم دیده است و این اصول را ایشان برای دانشگاه نوشته بود،‌ ولی در عین حال، به نظر من سطحش بالاست. من خودم نخواندم، ولی به مناسبت اینکه یک زمانی کنگره ای در قم تشکیل شده بود، آنجا به کتاب ایشان مراجعه کردم.

به هر صورت، کتاب رایجی در حوزه شده است، ولی این که هر استادی بتواند این اصول را درس بدهد من نمی دانم. کتاب قوی است. او شاگرد آشیخ محمدحسین بوده و به نظرات آخوند اشراف دارد.

تبحّر اساتید و دستیابی به فن تدریس

 سپس وارد دروس عالیه رسائل و مکاسب و کفایه شوند. آنچه در این سطح خیلی مهم است درک و فهم خود استاد است.

اوّلاً آیا خود این اساتید رسائل و مکاسب را میفهمند؟! خدا بیامرزد آقای خوئی ره می فرمودند: بعضی ها آمدند نجف، این آقا رفت درسهای مختلف را دید و به یکی از شاگردهای درسهای خارج گفت: به استاد خود بگوئید اگر ملّاست رسائل شیخ را درس بدهد،‌ خارج گفتن که آسان است!

پس خیلی مهم است استادی که میخواهد رسائل و مکاسب را بگوید اوّل خودش خوب فهمیده باشد. خود  تدریس احتیاج دارد به اینکه  فرد مراجعه داشته باشد.

و ثانیاً فن تدریس هم خیلی مهم است. بد نیست این جریان را هم عرض کنم. یک وقتی در نجف با مرحوم امام نشسته بودیم، مشکله ای پیش آمده بود، به ایشان عرض کردند: به نظر شما از بین چند طلبه یک نفر مجتهد می شود؟‌ایشان فرمودند:‌ هر پانصد نفر یکی! بعد پرسیدند: خوب،‌ از بین این مجتهدین چند نفر مدرّس می شوند؟ فرمودند:‌ افراد خیلی کمی!

 آقای شاهرودی می‌فرمودند: حاج آقا رضا همدانی چون بیان نداشتند درس را از رو می خواندند. بعد می فرمودند: مرحوم صاحب عروه (ایشان هم صاحب عروه و هم مرحوم آخوند را درک کرده بود) وقتی به درس می آمد و بالای منبر می رفت، سر درس خیلی سر و صدا می شد و ایشان می فرمود:‌ اسکتوا،‌ اسکتوا! ولی مرحوم آخوند که درس می دادند، از هیچ کس صدا در نمی آمد. گاهی هزار نفر هم سر درس ایشان بود،‌ کأن علی رؤوسهم الطیر! از کسی نفَس بر نمی آمد. حالا بنده نمی دانم خدا به مرحوم آخوند چه قدرتی داده بود! ما که یک مدّتی نجف بودیم، در مدرسه قوام بودیم،‌ آخوند در مسجد طوسی درس می داده است و بین مدرسه ما و مسجد طوسی یک کوچه فاصله بود. آقای شاهرودی می فرمودند: عدّه ای از فضلاء می رفتند بالای پشت بام مدرسه قوام و درس آخوند را گوش می کردند. از اینجا معلوم می شود که ایشان چه صدای جهوری داشته است!

عشق به علم و فهم

ضمناً حتما باید طلّاب در فراگرفتن مطالب این سه کتاب اهتمام بلیغ داشته باشند؛ یعنی هم مطالعه شبانه و هم دقت در شنیدن گفتار استاد و هم مباحثه ای کامل بدون تعطیل داشته باشند. البته در زمان ما شبها خودمان درسی که گرفته بودیم،‌پس از مطالعه و مباحثه می نوشتیم. زمانی که ما درس می‌خواندیم که اینگونه بود؛ بنده تمام رسائل و مکاسب را نوشته‌ام، نه پای درس استاد، بلکه به صورت شبانه. فرد باید عاشق درس خواندن باشد، نه به ضرب و زور. فرق می کند بین کسی که می خواهد بفهمد و کسی که به زور  می آید.

  وقتی که این روحیه در طلاب عزیز زنده شد، طعم علم و درس را می چشند و عاشق درس می شوند و خود به خود به شوق آمده و شدیداً، با وجود مباحثه و مذاکره، عاشق فهم مطالب میشوند.

آری ناگفته نماند که مرحوم آخوند بسیار تلخیص و تهذیب  نموده است، ولی برای فهم کتاب کفایه  شروح کاملاً وافی و زیبا حتّی به فارسی نوشته شده است. ولی باید طلّاب عزیز این را به خوبی درک کنند که مطالب این سه کتاب مشکل ولی راهگشا برای سیر در مدارج اجتهاد است، هیچ درس خارجی هم در زمان ما بالاتر از این سه کتاب نیست. واقعاً چه کسی می تواند مثل شیخ مطلب را بگوید. بله بعدی ها هم آمدند و نقد و مناقشه کرده اند، ولی می خواهم بگویم که برخی می خواهند بگویند که این سه کتاب مطلب سطح پائین دارد، در حالیکه اینطور نیست. آری درس خارج محل نقد و انتقاد و حصول ملکه اجتهاد است.

خوب خاصیّت درس خارج این است که استاد خبیر حرف شیخ را نقل می کند، مناقشه می کند و شاگرد هم تدریجاً در صورتیکه پیش مطالعه کرده باشد متوجّه می شود که آیا این نقد استاد وارد است وارد نیست. خدا رحمت کند مرحوم امام را، ایشان می‌فرمود: درس مرحوم میرزای شیرازی سه الی چهار ساعت طول می کشید که مطلب را مطرح می‌کرد  و انظار مختلف فضلای درس هم حول آن بررسی می شد.

توجّه بیشتر به اخلاق و تقوا در حوزه

در کنار این امور آنچه به تجربه حاصل شده است، لزوم  اتّصاف به  اخلاق حمیده و دوری از رذایل اخلاقی و التزام به تقوا در فهم مطالب دینی و رسیدن به مقام مجتهد وارسته دینی، ضروری است.

اصطلاحات را فرد یاد می‌گیرد، مثل درس شیمی و فیزیک و پزشکی، ولی درس دین اینگونه نیست. امام صادق علیه السلام فرمودند: الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء. و إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان.‏ این طور که ما احساس کردیم واقعاً در این دروس ما احتیاج به صفای باطن داریم. افرادی که رذایل اخلاقی دارند دلشان آماده نیست برای این که معارف را در درون آن بگذارند.

بحثی در لئالی منظومه حاجی سبزواری هست، در بخشهای آخر کتاب،‌ ایشان می فرمایند: نتیجه را جبرئیل به قلب الهام می کند. و به قلبی الهام می کند که پاک و مصفّا باشد. بنده فکر می کنم باید طلّاب را از ابتدا به جهات اخلاقی مزیّن نمود. مطالب اخلاقی در درجه اول تحصیل است.

یک آقائی بود وقتی ما کفایه می خواندیم می آمد می نشست و به زمین و زمان فحش می داد! به رفقا گفتم: این شخص در نهایت امر رذلی بیشتر در نخواهد آمد. اتّفاقاً همین طور هم شد، حتّی یک نفر این اینها یک بار بعدها با جنابت وارد محراب شد و مشغول نماز جماعت شد. پس بالاخره برای رسیدن به مفاهیم و مطالب عالی، یک صفائی برای روحانیّت لازم است.

جواب سؤال دوّم:

دربارۀ کتب جدید استقصائی میخواهد که ببینیم چه کتابهائی نوشته شده است. بله قبول، کتابهای قدیم مشکل است، عبارات غامض است. و این معنا ندارد که ما بخاطر عبارت از معنا باز بمانیم. مطالب درست باشد ولی ساده تر و روان تر باشد که طلّاب مطلب را راحت تر درک کنند، نه اینکه همیشه دنبال ضمیر باشد که این ضمیر به کجا برمی گردد.

این مسأله درست است، ولی چون بنده استقصاء نکردم که کتبی که الآن متعارف در حوزه است چیست؟ خودتان و افرادی که خبره هستند بررسی کنند.

الزامات تدوین کتب متقن و محقّقانه و معایب تقطیع کتب

من در همان زمان که مرحوم امام به آقای منتظری فرموده بودند که برای حوزه کاری بکنند، در همان سالهای اوّل. مرحوم آقای منتظری نامه نوشته بودند من جمله به ما که طرحی بدهید. آن موقع یکی از طرحهای من این بود که اولین کاری که لازم است این است که باید عدّه ای از فضلاء خبیر یک سری کتبی را تدوین کنند  که طلبه ها هم به مطالب برسند و هم زیبا فرا بگیرند. این  کتبی که در اختیار ما هست  مثلاً جامع المقدمات، خدا رحمت کند مرحوم شیخ بهایی را که باید صمدیه بخوانیم؛ ان کان کالخلیل فکالخلیل والّا فکیونس. و این عبارتهای مشکل در آن زمان اینها هنر بود. لذا فضلای خبیر باید بیایند و کتب را تدوین کنند که هم دارای تمرین باشد و هم متن روان داشته باشد که طلبه زود به مطلب برسد. ولی در مورد کتابهای جدید خبری ندارم.

اینجانب از کتب جدیدی که نوشته شده اطّلاع کاملی ندارم، به نظر می رسد لجنه ای از فضلاء و أعلام برای تعیین کتب درسی روز لازم است. و امّا تقطیع کتب آنهم بوصفی که امروز برایم ذکر کرده اند، بسیار مضرّ است.

 آقا باید تا شش ماه اوّل این مقدار را بخوانید و اگر نرسیدند استاد دو سه صفحه می خواند و نه خودش می فهمد و نه شاگرد! من نمی دانم این چه تفکّر غلطی است! شما باید محدوده ای را معیّن کنید که طلبه ای که می خواند مطلب را  بفهمد. نمی دانم این چه تفکّری است! آیا می خواهند حوزه را به باد فنا بدهند؟! تقطیع یعنی چه؟! بالاخره رسائل را کسی می تواند بخواند دو سال بخواند، نمی تواند بخواند سه سال بخواند. منهج عادی برای فهم رسائل دو سال مستغرق است. نه اینکه باید تا اینجا بخوانی تمام شد شد، تمام هم نشد نشد.

لزوم کار فقهی گسترده و متمرکز خصوصاً در موضوع شناسی فقهی

جواب سوال سوّم:

در سؤال سوّم نوشته اید که معمولاً مسؤولین اجرائی بیان میدارند که بخاطر ضرورت تربیت مبلغین زیاد و افرادی که زودتر و سریعتر به بازدهی برسند، لازم است که سنوات تحصیلی کاهش یابد. بنده نوشته ام: اتفاقاً درست برعکس است؛ زیرا در زمان ما مسائل جدید مخصوصاً در بخش های درمانی و پزشکی زیاد مورد ابتلاء است که در کتب فقهی قدیم اسمی از آنها نیست. الان ما  صدها مسائل بانکی داریم. اینها که قبلاً نبوده است. الان هزارها مسألۀ پزشکی داریم که پزشکان به ما مراجعه و استمداد می‌کنند و ما مواجه می شویم با چیزی که قبلا نبوده است، حتّی نمی دانیم که موضوع چیست که مصیبت اول این است؛ مثلاً وقتی میخواهند مرض «برص» را بیان کنند، صد گونه زخم روی بدن داریم، کدام قسم از اینها برص است؟ و خصوصیات برص چیست؟ یا مثلاً اینکه می گوئیم پیوند اعضا، پیوند اعضا چگونه است؟ چطور باید پیوند نمود؟ اینگونه مسائل که قبلا نبوده است!

یک وقتی آقای آیهالله یزدی که رئیس قوّۀ قضائیه بود اینجا آمده بود. به مناسبتی ایشان می گفت: الآن زمانی رسیده است که باید فقه را پیاده کنیم، رسیدیم به اینجا که باید دیه بدهیم، دیه هم که صد شتر است! خوب، صدتا شتر را از کجا بیاوریم! بعد هم بیاوریم در دادگستری و افسارهای آن را به هم ببندیم و …

و اساساً وضع فعلی با وضع قدیم خیلی فرق کرده است. خود اینها مسائل جدیدی را مطالبه می کند. خصوصاً اینکه  موضوعاتی درست شده است که در فقه از آنها خبری نبوده است. قوانین راهنمایی و رانندگی قبلاً نبوده است. قوانین کشتی رانی نبوده است. هواپیمایی قوانینی دارد که در زمان سابق نبوده است.

لذا اینکه می گویند: نیازی نیست، اتفاقاً برعکس است. زیرا در زمان ما مسائل جدید بسیار است. و طبعاً مجتهد عصر ما باید با کمال دقّت، احکام آنها را از منابع استخراج کند، آن هم بعد از موضوع شناسی کامل که قطعاً نیاز به صرف وقت زیاد دارد.

اهمیت تبلیغ و لزوم تقویت بنیۀ مبلّغین

 اما مسأله تبلیغ: که بسیار مهم است، باید توجّه داشت که مبلّغین زمان ما اوّلاً باید با شناخت از سطح شنوندگان مطالب دینی را القاء کنند و ثانیاً بر حسب حالت مخاطبین تبلیغ کنند و اهل عمل باشند تا مصداق عالم بلاعمل نباشند. والسلام.

 دین به برکت مسأله تبلیغ به پا است. اینکه ما بنشینیم در اتاقها کتاب بنویسیم که به تنهائی کافی نیست. دین در طول این چهارده قرن به برکت همین گفتار و تبلیغ به پا بوده است و به برکت مبلّغین که تبلیغ دین می کرده اند باقی مانده است و شکی هم در آن نیست. امّا خدا رحمت کند آقای شاهرودی را، ایشان در درس می فرمودند: آقا! طلبه جان! اول برو مجتهد بشو بعد برو منبر! یادم نمی رود که مرحوم آقای شاهروی می گفتند: آدم بی سواد رفته بالای منبر و می گوید: این حدیث که: حبُّ علیٍّ حسنهٌ لایضرّ معها سیّئه، این دروغ است! ای آخوند بی دین بی سواد! تو چه می فهمی معنای این حدیث چیست؟! که میگوئی دروغ است! این عین حقیقت است؛ حبّ علی یعنی متابعت از آن حضرت.

من خودم پای منبری بودم. یک آقایی طلبه ای منبر رفته بود و می‌گفت: نظر نهایی اسلام این است! حالا دویست سیصد نفر هم نشسته اند. از منبر آمد پایین، به او گفتم: من که تو را به شاگردی هم قبول ندارم، نمی توانم بگویم نظر نهایی اسلام چیست! شما از کجا نظر نهائی اسلام را فهمیدی؟!

ببخشید اینجا سؤالی پیش می آید و آن اینکه اگر اجتهاد متعذّر یا متعسّر است و تبلیغ که این همه اهمیّت و ضرورت دارد متوقّف و معلّق بر اجتهاد است، پس در حقیقت تبلیغی نباید صورت بگیرد و مشکل ایجاد می شود؟

استاد: الآن عرض می کنم، خدا رحمت کند حاج آقا حسین شاهرودی پدر آقای موسوی شاهرودی را، ایشان یک وقتی می فرمودند: یک بنده خدایی به ایشان گفته بود: آقا! این آخوندهائی که هیچی بلد نیستند اینها چه خاصیّتی دارند؟ ایشان یا از قول آقای شهیدی نقل می کردند یا از خودشان که فرموده بودند: این پاسگاه کلانتری را میبینی؟ یک نفر دم در ایستاده است و یک تفنگ به دست گرفته، او چه خاصیتی دارد؟! بالاخره این مجموعه نگهبان هم لازم دارد.

حالا به محضرتان عرض می شود: ببینید تبلیغ مراحل دارد. یک وقت مخاطبین افراد داشنمندی هستند، یک وقت افراد روستایی هستند که باید مسائل ابتدایی را آموخت، خدا و پیامبر و نماز و روزه و اینها را برایشان بیان کرد، یک مرتبه افراد متوسط هستند.

ما باید مراتب را در رشته تبلیغ در نظر بگیریم. اگر برای افراد دانشگاهی و باسواد داریم تبلیغ می کنیم، خب باید افراد متبحّر و مجتهد لازم داریم. اما ما از همه انتظار نداریم که اینگونه باشند.بالاخره برای روستائی هم لازم است، برای مسئله گفتن هم لازم داریم.

افرادی که وارد حوزه می شوند بالاخره طبعاً ریزش هم دارند، یک دستۀ کمی می توانند به آن قمّه و قلّه برسند، یک دسته ای وسط تر می مانند و دسته ای دیگر هم به این ترتیب. همانطور که در مدارس جدید هم همینطور است. دسته ای ابتدائی را فقط می خوانند و عدّه ای دبیرستان و عدّه ای هم به دانشگاه می رسند.

بنابراین شکی نیست که تبلیغ از ضروریات اوّلیه است، منتها باید به این مسأله توجّه داشته باشیم که اوّلاً: مبلغین ما سطح خودشان را بدانند و به همان حدّ قدرتشان حرف بزنند؛ نه اینکه بروند و بگویند نظر نهائی اسلام این است! ثانیاً: همانگونه که خود ائمّه دستورداده اند، کلّم الناس علی قدر عقولهم. این را باید بفهمد که وقتی مخاطبین در یک حدّی هستند، در حدّ آنها صحبت کند و وارد مسائلی که متشابه است نشود؛ مثلاً جمع بین روایات و اینکه صحیح را از سقیم تشخیص دهد و تشخیص موافق تقیه و مخالف تقیه، کار فقیه است.

خدا رحمت کند آقای میلانی را مدرسۀ حسینی تشکیل داده بود، این برای همین بود که مبلغین در هر مرتبه ای طبق مقتضای مخاطبین و تقاضای مخاطبین تربیت بشوند.

من در مسجد گوهرشاد دربین دو نماز چند دقیقه ای صحبت می کنم که شاید همین برایم ذخیره ای باشد. یک روز کسی آمد و گفت من در کالیفرنیا استاد دانشگاه هستم. شما عجب صحبت ها زیبائی می کنید! اینها چقدر معارف بلندی است! چقدر من لذّت بردم! حالا من همین حرفهای عادی می زدیم، ولی از بس که گفتار ائمۀ ما و فرمایشات حضرت امیرالمؤمنین علیهم السلام پر مغز است، تحوّل بوجود می آورد.

بنابراین ما واقعاً احتیاج به مدرسۀ تبلیغ داریم که مبلّغینی که می خواهند وارد شوند، برحسب مراتب اینها را پرورش بدهیم، و اینها بر اساس مخاطبین صحبت کنند. خوب طلبه ای که مقداری جامع المقدّمات خوانده و مقداری مسائل و فقه یاد گرفته است، او برای مردم مسأله بگوید و بالاتری برای بالاتر و همینطور بر حسب مراتب. امّا این نباید باعث شود که ما از فقاهت دست برداریم.

در مورد این مطلبی که فرمودید: باید این کتب جدید رائج بررسی شود، باید عرض کنیم که کتبی که الآن هست بعضاً تهذیب و تلخیص کتاب های قبل است، مثل کتاب مغنی الادیب یا الکافی فی المفردات. اینها اصول مطالب را گفته اند و هر جا بحث «ان قلت و قلت» و تحلیل و نقد و سؤال و جواب است حذف کرده اند. طلبه می آید هر آنچه را که حوزه گفته است انجام داده و خوانده است، با استعداد هم هست، به رسائل و مکاسب که می رسد می بیند که بنیه و توانایی انجام کار را ندارد و نمی تواند به کتب مختلف مراجعه کند و توانمند نشده است.

شاخصه های کتب درسی حوزه

استاد: متأسّفانه یک علّت مهم آن همین است. و واقعاً باید مدیریت درست حوزه فکری برای آن بکند. الآن در آموزش و پرورش هم یک هیأت بزرگی هستند که کتابها را تدوین می کنند، بررسی کرده و می سنجند. وقتی می خواهند که کتابی را بنویسند گروهی از اساتید جمع می شوند و می نویسند. این کار را باید مرکز مدیریت هم انجام دهد و افرادی که خبیر و مطّلع هستند بنشینند و هم روحیۀ طلبگی و ان قلت و قلت را در او ایجاد کنند، نه اینکه همین که یک طلبه ای کتابی نوشته، نسنجیده، آن را کتاب درسی کنند. باید بررسی کنند این کتاب چقدر مفید است، چقدر ناقص است، جوانب آن را بسنجند. لذا بنده اینجا نوشته ام که: لجنه ای از فضلاء و اعلام برای تعیین کتب درسی لازم است. لذا نظر بنده همانطور که آن زمان برای آقای منتظری نوشته بودم، این است که باید بنشینند کتابها را تدوین کنند، یعنی لجنه ای از فضلاء خبیر در هر رشته ای بنشینند کتب را تدوین نمایند.   

این کار در مرکز تدوین متون در قم انجام می شود، ولی هر روز کتب را سبک تر و سطحی تر می کنند. اشکال ندارد که کتاب آموزشی جدید تدوین شود، برای پایه های ابتدائی هم ساده باشد، ولی عمق و قوّت کتب برای پایه های بالا باید لحاظ شود. یعنی در پلّه های ابتدائی ساده باشد ولی در پلّه های نهائی باید عمیق و قوی باشد، نه ساده.

استاد: فرمایشات شما کاملاً درست و متین است، ولی چه کسی مسؤول این کار است؟

ما به بزرگان که مراجعه می کنیم می بینیم می گویند: این سبک ملّا بار نمی آورد، اجتهاد از بین برده می شود. ما پیشنهاد دادیم که اگر هم می خواهید تغییر دهید، لااقل یک راهی را بگذارید برای کسانی که توانائی و استعداد و انگیزۀ لازم برای عمیق خواندن و بیشتر خواندن را دارند. در آخر هم مقایسه کنید و بسنجید ببینید کدام بهتر است.

استاد: بله ان شاء الله یک عدّه ملّا که دلسوز واقعی هم باشند بنشینند برنامه ریزی مرتّبی انجام دهند. نوه بنده هم خودش می رود استاد پیدا میکند و کتابهائی که بوده را درس می گیرد، چون میخواهد کتاب ها را عمیق بفهمد، ولی خوب اینطور بچه ها تعدادشان کم است.

اگر صلاح می دانید این مطالب را با لجنۀ مدیریت حوزه در میان بگذارید که لجنه ای را برای کتب درسی تشکیل دهید، ولی اساتید پختۀ فاضل کتب را تدوین کنند. اگر بلدند بنویسند، اگر بلد نیستند در کتب بررسی کنند و مطالبی را ضمیمه کنند تا کار پخته ای بدست بیاید.

بالاخره افرادی که مسؤولیت در این امور دارند باید افراد فاضل و خبیری باشند که مطالب را بسنجند و برنامه ریزی کنند. این سرفصلهائی که برای کتابهای شرح لمعه و غیر آن می گذارند، واقعی باشد که حتماً کتابها به شکل صحیح خوانده و تمام شود، نه اینکه اگر به سرفصل نرسیدند مطلب از بین برود و فقط برای امتحان درس را بخوانند. اگر اینگونه باشد این جنایتی بر حوزه های علمیه است.

ان شاء الله امیدواریم دردمندی شما به حقّ محمّد و آل محمد صلوات الله علیهم، به نتیجۀ مطلوب برسد و حوزه هائی در حدّ مطلوب و بسیار خوب داشته باشیم.

از اینکه زحمت کشیدند و لطف فرمودید و وقتی را به ما دادید تشکر می کنیم.  

این مصاحبه توسط برخی از اساتید مدرسه نورالرضاء علیه‌السلام با هدف تحول حکیمانه و بنیادین حوزه‌های علمیه تهیه شده است.

مطلب پیشنهادی

بنیۀ علمی طلّاب حوزه‌های علمیه شیعه را تقویت کنیم

بنیۀ علمی طلّاب حوزه‌های علمیه شیعه را تقویت کنیم

بنیۀ علمی طلّاب حوزه‌های علمیه شیعه را تقویت کنیم (مصاحبه با آیت‌الله حاج شیخ رجبعلی رضازاده دامت برکاته)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *