در این یادداشت که از سلسله یادداشتهای مدل آموزشی پنج بعدی است، میخواهیم به بررسی تفصیلی لایه دوم از فهم و ادراک، یعنی فهم اولیه (سطح ادراک) بپردازیم.
فهم اولیه (سطح ادراک)
نیاز و نیازشناسی (رابطه نیاز و فهم)
حتماً جمله معروف “احتیاج مادر اختراعات است” را شنیدهاید. به نظر شما چرا اینگونه است؟ چرا وقتی انسان به چیزی نیاز دارد خوب دقّت میکند، پرسوجو میکند، کندوکاو میکند و…؟ نیاز چیست که اینگونه حرکت ساز است؟
تعریف نیاز
نیاز، کشش روح به سوی یافتن چیزی در خودش است. از آنجاییکه این کشش یک کشش درونی و وجودی است، منشاء قدرتمندی برای حرکت و تلاش است.
سوال : این کشش چگونه به وجود میآید؟
پاسخ:
انسان موجودی را مشاهده میکند یا حالتی را لمس میکند که دارای کمالی نسبت به اوست (از جهاتی دارای وجودی قویتر است.) با مقایسه موقعیت خود و موقعیت آن موجودِ دارای کمال، احساس کشش به سوی آن کمال در او به وجود میآید و میخواهد که به آن دست یابد (اتحاد وجودی پیدا کند.)؛ حتی در مانند غذا و احساس گرسنگی نیز این قاعده جاری است. کسی که نیازمند به غذا است حالتی در خود احساس میکند که با حالت قبل از گرسنگی تفاوت دارد. او در خود کشش به سوی برقراری دوباره حالت قبل از گرسنگی مییابد. این کشش، ” نیاز به غذا ” است.
پس هر احساسِ نیازی دارای زمینههای سهگانه زیر است :
- مشاهده یک کمال و ادراک برتری آن.
- مراجعه به نفس و مشاهده اینکه فاقد آن کمال است.
- توجّه مجدد به آن کمال با حالت کشش به سوی اتحاد با آن.
فرد تا احساس نیاز نکند حرکتی نخواهد کرد و تا به کمال و ایدهآلی توجّه نکند متوجّه نیاز خود نخواهد شد. این سه محور، نقش مهمّیدر برانگیختن انسان برای حرکتهای علمیو عملی دارند.
برای ایجاد فهم اولیه در علمآموزان باید آنها را متوجه نیاز به مطلب کرد.
امّا چگونه؟
هر کتابی در پاسخ به نیازی نوشته شده است و هر مطلبی که به فکر مؤلفی خطور کرده برای رفع نیازی وحلّ مسألهای بوده است. استاد باید این نیاز و مسأله را تشخیص دهد. معمولاً مؤلفین زمینههای فکری خود را نمینویسند و توضیح نمیدهند زیرا یا ناخودآگاه عمل کردهاند یا هدفشان فقط بیان نتیجه بودهاست تا هرکس به حسب خود از آن بهره ببرد. استاد باید زمینههای فکری و ذهنی مؤلف را بیابد و همان نیازی را که مؤلف را وادار به تفکّر و تحقیق کرده است، پیدا کند و به علمآموزان ارائه دهد و آنها را راهنمایی کند تا با کمک مؤلف به راه حل برسند و مسأله را حل کنند.
سنگ بنای علمآموزی تشخیص نیازی است
که مطلب درس برای پاسخ به آن تهیه شده است.
استاد باید علمآموزان را در موقعیت لمس آن نیاز قرار دهد تا خود بخود فکر او فعال شود و سعی کند تا راه حل را بیابد. وقتی علمآموزان مشتاق یافتن راه حل شد به هر مطلبی که به او کمک کند تا به هدف برسد توجّه خواهد کرد. و وقتی فهمید که مطلب درس پاسخ اوست و گمشدهی او در درس قرار دارد با دقّت به درس توجّه خواهد کرد و پیام درس را خواهد گرفت.
سوال: چگونه نیازی را که سنگ بنای درس است تشخیص دهیم؟
پاسخ: با استفاده از تفکّر معکوس؛ یعنی تلاش برای یافتن پاسخ سؤال زیر:
اگر این مطلب را ندانیم چه مشکلی پیش میآید؟
مطمئن باشید که اگر پاسخی برای این سؤال در هر قسمت از درس نیافتید، شاگرد شما درک درستی از درس پیدا نخواهد کرد و بهرهای از درس نخواهد برد.
سوال، نماد نیاز است. برای برانگیختن توجّه به سوی نیازها باید سوالات مناسب طرح کرد.
روایت زیر بیانگر همین حقیقت است :
قال امیرالمومنین علیهالسلام :
حُسْنُ السُّوًالِ نِصْفُ العِلمِ (بحارالانوار ج۱، ص۲۲۴)
طرح سوالی که بهطور شفّاف و کامل، بیانگر یک نیاز باشد، پنجاه درصد فعالیت لازم برای رسیدن به پاسخ و حقیقت است.
نتیجه بحث درباره فهم اولیه
فهم اولیه وقتی حاصل میشود که علمآموز هدف مطلب را تشخیص دهد؛ از سوی دیگر هدف هر مطلبی پاسخ به نیازی است پس اگر علمآموز نیازی را که سنگ بنای درس است تشخیص دهد زمینه فهم درس فراهم شده است. در مرحله بعد، با برقراری ارتباط بین مطلب درس و سوالی که نماد این نیاز است، فهم اولیه بهوجود میآید.
اما در یادداشتی دیگر به این سوال که: چگونه سوال شفاف و مطابق با نیاز طراحی کنیم؟ پاسخ خواهیم داد.
یک دیدگاه
بازتاب ها: فهم کاربردی چیست و چگونه حاصل می شود؟ - آموزش تفکر محور در علوم اسلامی