با توجّه به اینکه تدریس یک فعالیت عملی است و هر فعالیت عملی تابع تصمیمات فکری و ذهنی است و هر تصمیم فکری و ذهنی تابع نوع نگرش و نحوه دید نسبت به موضوعات و مطالب است، به نظر شما آیا لازم است که یک مدرس مفاهیمی مانند: تدریس، یادگیری، علم و فهم، رفتار و عمل را دقیق و جامع بداند؟
اگر پاسخ شما مثبت است دنباله مطلب را مطالعه کنید!
در این یادداشت میخواهیم با ماهیت «فهم و ادراک» آشنا شویم.
استاد، میخواهد مطلبی را به شاگرد بفهماند و انتظار فهم از او دارد، شاگرد نیز در حال تلاش برای فهمیدن مطلب است. فهم چیست؟ آیا یک نوع است یا انواع دارد؟ چگونه حاصل میشود؟ چه مشکلاتی گریبانگیر او میشوند که نفهمیدن یا بد فهمیدن به وجود میآید؟
اصول فعالیتها و عملکردهای ذهن
- مقایسه: دو تصویر یا دو مفهوم با هم مقایسه میشوند و نتیجه گرفته میشود که این دو با هم مشابه یا مغایرهستند و نقاط تشابه و یا تغایر آنها مشخص میشود.
- تجزیه: یک تصویر یا یک مفهوم به اجزاء تشکیل دهندهاش تجزیه میشود. و هر جزء آن تصویر یا مفهوم جدیدی را ایجاد میکند.
- ترکیب: چند تصویر یا مفهوم در کنار یکدیگر قرار میگیرند و با تکمیل یکدیگر، تصویر یا مفهومی جدید را ایجاد میکنند.
- انتزاع: یک تصویر یا مفهوم از ارتباطاتی که با دیگر موضوعات دارد جدا میشود و از زاویه دید جدید و با جایگاه جدیدی مورد نظر قرار میگیرد. مثلاً وقتی حکم کلّی صادر میکنیم که هر انسانی قدرت تفکّر دارد، ارتباط تصویر ذهنی انسان را از عالم مادّی جدا کرده و هرگونه مشخصات مادی را از آن سلب نمودهایم که در نتیجه مشترکات صورتها بهدست میآید امّا نه در قالب یک تصویر بلکه در قالب یک مفهوم جدید (ارتقاء و تعالی از تصاویر به مفاهیم – از محسوس به معقول – از جزء نگری به کل نگری ).
تمام فعالیتهای فوق در حقیقت یک عملکرد بیشتر نیستند :
«کشف رابطهها»
ذهن با مقایسه شروع میکند و بهدنبال دستیابی به رابطهها است (نقاط اشتراک و نقاط اختلاف)، تجزیه میکند تا سرچشمه رابطهها، تعداد و نوع آنها را بهدست آورد، با کشف یک سری از رابطهها به سوی ترکیب و تجرید میرود تا تصاویر یا مفاهیم مورد نیاز خود را تولید کند.
«فهم» در حقیقت کشف روابط بین اجزاء و رابطه هر جزء با کل و رابطه هر کل با دیگر کلها است. (رابطه بین دو چیز یعنی: کمیت و کیفیت اثرگذاری و اثرپذیری بین آن دو )
مراحل عملیات ذهن در دستیابی به یک “فهم”
(علامت = به معنی نتیجه و ماحصل است.)
- دیدن، لمس کردن، احساس کردن = ایجاد تصور اولیه
- مقایسه تصورات با یکدیگر = درک تفاوتها و تشابهها = درک مفهوم جزء و کلّ
- ندیدن کل و توجّه استقلالی به اجزاء = انجام عمل تجزیه
- بررسی رابطه اجزاء با یکدیگر (چگونگی اثرگذاری و اثر پذیری آنها بر یکدیگر ) = ایجاد فهم جزئی
- برقرار کردن رابطه بین تمام اجزاء با یکدیگر = انجام عمل ترکیب
- بررسی ارتباط مفاهیم و یا تصاویر مرکب با یکدیگر = ایجاد فهم کلان
حال سؤالی حیاتی مطرح میشود:
فعالیتهای ذهنی سبب ایجاد چه مراتب و لایههایی از فهم میشوند؟
پس از بررسی فعالیتهای ذهنی که گذشت، نتایج آنها را دسته بندی میکنیم:
دانستیم که اولین فعالیت ذهن، تصویر برداری از واقعیات و نگهداری این تصاویر در حافظه است. (تصور اولیه)
مرحله دوم، برقرارکردن رابطه بین مفاهیم موجود یا از پیش دانسته شده است. (فهم اولیه)
در این قسمت بسیاری از افراد با درک رابطه معلومات خود با دیگر موضوعات، دست به عمل میزنند و از معلومات خود برای جهت دهی و اثرگذاری در فعالیتهای عملی خود استفاده میکنند. (فهم کاربردی)
وقتی محتویات ذهنی و فکری به عالم عمل و تجربه وارد شد باید خود را با قوانین حاکم بر هستی هماهنگ کند وگرنه قابل استفاده نخواهد بود و در موقعیت خیالی خود باقی میماند. ضرورت هماهنگی با قوانین خلقت سبب میشود که آنچه در ذهن بیعیب و نقص دیده میشد، در بسیاری از موارد مشکل ساز بشود و نقائص یا ضررهایی را از خود بروز دهد و عمل انسان را با شکست مواجه سازد. بروز اینگونه ناهنجاریها و نقائص، ذهن را به سوی بازنگری نسبت به محتوای فکر سوق میدهد. این بازنگری با انجام عملیات تجزیه و تحلیل اجزاء و ارتباطات آنها صورت میپذیرد. (فهم تحلیلی )
در بسیاری از موارد پس از تجزیه موضوع به اجزاء تشکیل دهنده آن و تحلیل روابط بین اجزاء، اجزاء و ارتباطات جدیدی شناخته میشوند که باید با یکدیگر ترکیب شوند و یک کل را تشکیل دهند، تا تصور صحیحی از موضوع بهدست آید. (فهم ترکیبی )
نظریات و برنامهها، فهمهای ترکیبی هستند که درصدد عرضه واقعیتها میباشند امّا کراراً میبینیم که مبتلا به خطا و اشتباه میشوند. برای اینکه بتوان به یک فکر یا عقیده اعتماد کرد و سرمایههای وجودی را برای آن مصرف نمود باید بتوان آنها را نقد و بررسی کرد و در نهایت ارزشیابی و قضاوتی را در مورد آنها به انجام رساند. (فهم نقادانه )
رشد در زندگی و حرکت در چرخه حیاتی که متصل به عوالم غیر مادی و ملکوتی است، نیاز به اطلاع از حقایق عوالم مافوق دارد در غیر این صورت نهایت تلاش انسان برای یک زندگی سرگردان و لحظهای سپری خواهد شد.( فهم شهودی)
جدولی که در ذیل ملاحظه میکنید ارائه دهنده مراحل فهم و شاخصههای قابل تشخیص و اندازهگیری از آنها است.
جدول سطوح فهم و ادراک
شماره |
سطح فهم |
نمادهای تشخیص و اندازهگیری |
۱ |
تصوراولیه (سطح حافظهای) |
علم آموز بتواند به یاد بیاورد، مشخص کند، تمیز بدهد، نشان بدهد، تعیین کند، تعریف کند. |
۲ |
فهم اولیه ( سطح ادراکی ) |
بتواند به بیان خود مطلب را بازگو کند، ترجمه کند، تنظیم کند، نتیجه بگیرد، شکل آنرا بکشد، توضیح دهد. |
۳ |
فهم کاربردی ( سطح کاربردی) |
بتواند استفاده کند، رابطه برقرار کند، انتقال بدهد، تعمیم بدهد، طبقهبندی کند، توصیه کند. |
۴ |
فهم تحلیلی (سطح تجزیه و ترکیب) |
بتواند مقایسه کند، حذف و اضافه کند، کشف کند، تحقیق کند، سازمان دهی کند، طراحی کند. |
۵ |
فهم استدلالی ( سطح نقد و ارزیابی) |
بتواند استدلال کند، تصمیم بگیرد، نقد کند، قضاوت کند، ارزیابی نماید. |
۶ |
فهم شهودی ( سطح تولید و خلق) |
حدس بزند، نظریه بدهد، تولید کند، استنباط کند، ابداع نماید. |
در یادداشتهای بعدی به بررسی تفصیلی لایههای فهم و ادراک میپردازیم.