مصاحبه با آیتالله حاج شیخ رجبعلی رضازاده دامت برکاته
خدمت آیتالله حاج شیخ رجبعلی رضازاده حفظه الله رسیدیم. ساده بودن و برخورد گرم و متواضعانه و نظرات عمیق و دقیق و عالمانۀ ایشان، مصاحبان آن عالم متّقی را تحت تأثیر قرار میدهد. ایشان با جدّیت و پشتکار عجیب خود، نه تنها در ابحاث علمی در حوزۀ علمیۀ مشهد مقدّس در تلاشند، بلکه در حوزۀ تبلیغ خصوصاً در مناطق اهل سنّت بسیار فعّال و تأثیرگزار هستند. اینکه باید فکری برای تعمیق تحصیل در حوزهها انجام داد تا حوزههای شیعه از جهت علمیّت برتری خود را بر حوزه های اهل سنّت حفظ کنند و همچنین اینکه شاخصههای کتب درسی چیست و برای تدوین کتب جدید درسی چکار باید نمود و بیان خاطراتی از استادشان حضرت آیتالله میلانی رضواناللهعلیه، برخی از مطالبی است که در این قسمت تقدیم شما خوانندگان محترم خواهیم نمود.
شرح حال
حضرت آیتالله حاج شیخ رجبعلی رضازاده در سال ۱۳۱۳ شمسی در روستائی به نام بنهنگ از نواحی تربت حیدریه، در خانوادهای مذهبی به دنیا آمده و در سال ۱۳۲۶ شمسی وارد حوزه علمیه آن شهر می شوند و پس از شش سال تحصیل، در سال ۱۳۳۲ شمسی به مشهد عزیمت می کنند. ادبیات را نزد اساتیدی من جمله: آیتالله سیدمحمدباقر طباطبائی، حجّهالاسلام عبدالله امامی و ادیب نیشابوری، قوانین را نزد آیتالله شیخ عبدالنبی کجوری و لمعتین را نزد آیتالله حاج میرزا احمد مدرس فرا می گیرند و به تدریس دروس سطح مشغول می شوند. سطوح عالی را در نزد آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی فرا میگیرند و در سال ۱۳۳۷ به درس خارج آیتالله میلانی رفته و پس از تلمّذ از محضر ایشان، در سال ۱۳۴۵ به نجف اشرف عزیمت می کنند. ایشان در نجف اشرف در دروس خارج آیتالله خوئی رحمهالله علیه، آیتالله وحید خراسانی مدّظلّه و رهبر فقید انقلاب قدّس سرّه شرکت کرده و پس از یک سال به مشهد مقدس باز می گردند و به مدت هجده سال در درس خارج آیتالله میلانی رضوان الله علیه، تا آخرین درس ایشان شرکت می کنند. ایشان از هنگام ورود به مشهد مقدس همواره به تدریس در حوزه مشغول بوده و هم اکنون نیز یکی از اساتید مبرز خارج فقه و اصول حوزه علمیه مشهد به شمار میروند.
بسم الله الرحمن الرحیم. حوزههای علمیه به جهت تربیت نیروهائی که به قدرت فهم و تفقّه رسیده، قابلیت تبلیغ و دفاع و اجرای دین را داشته باشند، تأسیس شده است. بحمدالله حوزهها از جهت متون آموزشی و روش تحصیل در سابق دارای قوّتهای بسیاری بوده که متأسّفانه اخیراً آن قوّتها کم رنگ شده است، براین اساس تصمیم بر جمع نمودن نظرات علما و بزرگان حوزه گرفته تا در مجموعهای تدوین شود و مسؤولین، برنامهریزان و آحاد اساتید و طلّاب بتوانند از آن استفاده نمایند.
همانگونه که حضرتعالی مستحضر هستید اخیراً تغییراتی در نظام آموزشی حوزه داده شده و متون عمیقی که در سابق تدریس و تدرّس میشد حذف گردید و کتبی دیگر جایگزین شد، همچنین روش تحصیل نیز دچار تغییراتی گردید، به نظر حضرتعالی این روش فعلی آیا در رساندن طلبه به اجتهاد و تفقّه موفّق بوده است؟ چه نکات و دستورالعملهائی را برای ارتقاء علوم اسلامی در حوزهها سفارش میفرمائید؟
استاد: بسم الله الرحمنالرحیم. راجع به این برنامهای که الآن در حوزه رایج شده است، از دو جهت باید بحث شود. یکی این که به قول آقایان ترمی باشد یا نه؟ حالا کتاب هرجا باشد مثلاً تا این ترم باید این مقدار خوانده شود. در بسیاری از موارد هم ممکن است خوانده نشود و به سرفصل ترم رسانده نشود و سال بعد هم خوانده نمیشود و به مقطع بعدی منتقل میشوند. مسألۀ دیگر هم تغییر مواد درسی و کتابها است.
بحث ترمیبودن و تغییر کتب درسی
در بحث ترمی خیال میکنم ما واقعاً عقبیم؛ چون در این چند سال ثابت شده است که ترمی درس خواندن روش خوبی نیست. خیلی از آقایان میگویند که کتاب میماند و حجم دروس برای هر ترم زیادتر از زمان واقعی است که به آن اختصاص داده شده است. البته در جلسه ای که با آقایان مسؤولین داشتیم گفتند: ترمی درس خواندن دیگر برداشته شده است و دیگر در مشهد نیست.
البته اسم ترم برداشته شده است، ولی اینکه درسها محدودهای دارند که اگر خوانده نشود میماند هنوز برقرار است. الآن هر سال دو نیم سال شده است؛ یعنی رسائل که در ۱۶۰ ساعت خوانده میشد، الآن دو تا ۸۰ ساعت شده است.
استاد: پس در حقیقت اسم آن فقط عوض شده است! به ما گفتند: ترمی نیست! اخیراً یکی از آقایان قم منزل من آمده بودند و فرمودند: کسانی که این تغییر را دادهاند خودشان فعلاً قبول دارند که درست نیست. بنده هم گفتم: پس تأخیر در حذف آن هیچ وجه شرعی ندارد.
موضوع دیگر، موضوع تغییر در کتب درسی است. ما با آقای حجت هاشمی در مطوّل هم دوره بودیم. یک بار که منزل ایشان بودم و کاری داشتم، ایشان از بنده سؤال کرد که: شما درس میدهید؟ (با همان کیفیت بیان خودشان) گفتم: اگر کسی باشد ما در خدمتیم. ایشان فرمودند: «ما دیگر این درسها را نمی گوئیم، این کتابها دیگر زنانه شده است! ما دیگر درس نمیگوئیم؛ این کتب از مردانگی افتاده است!»
این تغییر کتب درسی از نظر آموزشی احتیاج به بررسی دارد. البته بنده واقعاً نمیدانم قضیه چگونه بوده که تغییر دادهاند. بالاخره کسانی که تغییر دادهاند حتماً ادلّهای برای خودشان دارند، بیخود که نمیگویند. واقعش بنده با مسؤولین برخورد نکردهام تا دلیلشان را بپرسم و ببینم چرا اینکار را کردند؟ فلذا صددرصد نمیتوانم بگویم: این کار اشتباهی است.
متقن بودن و فوائد روش سابق تحصیل در حوزهها
ولی آنچه نظر خود بنده است این است که این کار درست نیست؛ یک وقت به آقایان هم عرض کردم که: همان روش سابق همان روشی که ما درس میخواندیم که کتاب به آخر میرسید خیلی روش خوبی بود.
آن زمان که ما صرف و نحو و… میخواندیم، دقیقاً یادم هست که وقتی کتاب به آخر می رسید، امتحانی از کتاب میگرفتند و اگر قبول میشدیم، به عنوان سرکتابی جلسهای می گرفتند که این طلبه مثلاً سیوطی را تمام کرده است و می خواهد مغنی را شروع کند؛ یعنی امتحان میگرفتند و در صورتی که طلبه قبول میشد، اجازه شروع کتاب بعدی را میدادند؛ خوب این روش خوبی بود.
از این گذشته، خود ما هم وقتی صرف و نحو میخواندیم، تا وقتی استاد، درس قبل را از ما نمیپرسید، اصلاً درس جدید را شروع نمیکرد. اگر طلاب بلد بودند و خوب مطالعه و مباحثه کرده بودند، درس بعدی را می گفت، ولی اگر بلد نبودند دوباره همان درس گفته می شد یا اشکالات برطرف میشد. من یادم نیست که درسی را استاد برای ما گفته باشد، ولی آن درس را از ما نپرسیده باشد.
فلذا استاد ما فقط یک کتاب از ما جلوتر بود؛ چون با این روش خوب خوانده بود و ما هم همینطور بودیم. اگر طلبهای سیوطی درس میداد خودش مغنی خوانده بود.
من نفهمیدم عیب این کار کجاست؟! چون واقعاً نمیدانم این آقایان که تغییر دادند نظرشان چه بوده است، لذا نمیتوانم بگویم: این کار، صددرصد کار اشتباهی است. مسلّم است که آن روشی که قبلاً بود روش خوبی بود، بنیه علمی طلبهها خوب بود و طبیعی بود که کمبودی در آن احساس نمیشد. خودم معتقدم روش قبلی از این روش بهتر است. اما دلیل آقایان را نمیدانم.
آقایان میگویند: فهم کتابهای قدیم درسی مشکل است و طلّاب آنها را نمیفهمند و خیلی هم طول میکشد، در حالیکه طلّاب با استعداد متوسّط، این درسها را میخوانند و میفهمند؛ چراکه اگر استاد ماهر باشد، میتواند مطلب را تفهیم کند.
نکته دیگر اینکه ظاهراً هدف اصلی حوزه علمیه که قبلاً رسیدن به اجتهاد بود، الآن تغییر کرده و برنامهها عمدتاً برای افرادی که میخواهند صرفاً مبلّغ دینی شوند تنظیم شده است، و افراد کمی که میخواهند مجتهد شوند باید در دورههای تخصّصی بعدی اجتهاد را دنبال کنند. در حالیکه ظاهراً بایستی برنامهریزی اصلی برای تربیت مجتهدین باشد و افرادی که استعداد و توان رسیدن به اجتهاد را ندارند جذب فعالیتهای دیگر حوزوی شوند.
مقام معظّم رهبری و مدیریت حوزه بر اصل مجتهدپروی تأکید بسیاری دارند، ولی متأسّفانه اگر دروس مقدّمات عمیق خوانده نشود، کتابهای رسائل و مکاسب هم بعداً خوب خوانده نخواهد شود و رسیدن به اجتهاد خیلی سختتر خواهد گردید.
یکی از مسؤولین گروههای علمی قسمت آموزش حوزه هم نسبت به بعضی از کتب نظام آموزشی جدید معترض بود و از کیفیت تصویب برخی از کتابهائی که برای ادبیات حوزه قرارداده شده است، اظهار بیاطّلاعی میکرد.
استاد: در هر صورت، تجربه نشان داده است که ترمی بودن صد در صد درست نیست. باید به همان روش قدیم باشد که کتاب به آخر میرسید، امّا اینکه کتب درسی به این صورت تغییر بکند با این سبک و روشی که الان هست، بنده واقعاً با این سبک موافق نیستم، اما چون دلیل آقایان را نمیدانم چیست؟ نمیتوانم صددرصد بگویم کار اینها اشتباه است. آنچه مسلّم است این است که آن روشی که ما درس خواندیم روش خوبی بود و نتیجه خوبی هم داشت.
ما در همین مشهد خیلی دنبال استاد شرح لمعه گشتیم. حاج آقای مدرس یزدی بود که شرح لمعه میگفت، دیدیم خیلی طول میکشد، خیلی هم گشتیم و استاد پیدا نکردیم، قسمت زیادی از شرح لمعه را مباحثه کردیم، اصلاً درس نگرفتیم، تا اینکه رسیدیم به مکاسب. مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی رضوان الله علیه که استاد متبحّر کتاب رسائل بود، ایشان بیع مکاسب را میگفتند و حاج آقای مدرس هم مکاسب محرّمه میگفتند. درس آقای حاج شیخ هاشم مدرسه نواب بود، حاج آقای مدرس هم در مسجد گوهرشاد درس میگفت. هر دو درس هم در یک ساعت بود. بنده با رفیقم برای اینکه بتوانیم از هر دو درس استفاده کنیم، قرار گذاشتیم یک هفته بنده بیع میرفتم و رفیقم مکاسب محرمه، و هفته دیگر بالعکس، و بعد مطالعه و مباحثه میکردیم؛ یعنی چون مقدّمات را خوب خوانده بودیم، بسیاری از کتاب شرح لمعه را اصلاً درس نرفتیم و مباحثه کردیم، بیع و مکاسب محرمه را هم چون در یک ساعت بود، با آن کیفیت با هم مباحثه کردیم و آمدیم جلو و هیچ ضرری هم واقعاً ندیدیم.
اما اینکه آقایان این کار را کردهاند نمیدانم در نهایت چه خواهد شد؟ اما چون دلیل آقایان را نمیدانم، نمیدانم چه بگویم؟ در حالیکه طلبههای الان از طلبههای قدیم خیلی باهوشترند، تحصیلات بیشتری هم دارند؛ سابق ما از مکتب به حوزه میرفتیم که هیچ بلد نبودیم، فقط قرآنی خوانده بودیم، اما حالا دیپلم دارند.
علی ایّ حال، چون دلیل آقایان را نمیدانم چیست نمیتوانم نظر بدهم، ولی به طور کلی هر چه فکر میکنم همان روش قبلی از روش فعلی بهتر است.
اضافۀ موادّی به برنامه تحصیلی طلّاب
در جلسه ای که با آقایان داشتم یکی از اعتراضات بنده این بود که شما باید بعضی از مواد را اضافه کنید. گفتم: در سابق ما عوامل منظومه را حفظ می کردیم. عوامل منظومه تقریباً اندازه سه صفحه قرآن است. الآن هم که بنده عبارات را با اعراب می خوانم، توجّهم به عوامل منظومه است. الفیه را هم نوعاً حفظ میکردیم. حالا هم اگر بگوئیم همهاش لازم نیست، حدّاقل آن ابیاتی که برای ادبیات و اعراب لازم است باید حفظ شود. در سابق ما در علم منطق حاشیه ملا عبدالله می خواندیم. ما متن آن (تهذیب المنطق) را حفظ می کردیم. برای یک طلبه جوان متن تهذیب المنطق مثل دو صفحه قرآن است. حفظ دو صفحه که چیزی نیست. اینها را شما باید اضافه کنید.
از جمله چیزهائی که خیلی مهم است و باید خوانده شود کتاب آداب العشره یعنی آداب معاشرت است. خیلی از ما طلبهها اصلاً آداب معاشرت بلد نیستیم؛ مثلاً سر سفره چگونه غذا بخوریم و… این آداب معاشرت باید جزء دروس اصلی در همان سال اول باشد. این الآن جزء برنامه حوزه نیست؛ آداب معاشرت مخصوصاً برای ما طلبهها که با مردم سر و کار داریم بسیار لازم است؛ اگر برای آقایان سخت نیست متن منطق باید حفظ شود، برخی از اشعار الفیه هم باید حفظ شود.
در هر صورت همان روش قبلی که ما آن را تجربه کردیم ثمرات خوبی داشت، اما چون دلیل آقایان را نمیدانم نمیتوانم صد در صد بگویم خطاست. امّا ترمی درس خواندن که قطعاً درست نیست، تجربه هم کردیم و فهمیدیم درست نیست.
ضعف بنیۀ علمی برخی از طلّاب در پاسخ به شبهات
چندی قبل، فکر کنم دو ماه قبل بود، در جلسهای آقای قرائتی همین روش جدید را پسندیدند و گفتند: طلبهها را اینقدر معطّل نکنید، آنها باید مشغول به کار تبلیغ باشند و… و صحبتهایی در مورد این کتب شد. بنده به ایشان گفتم: جناب آقای قرائتی! خوب است شما به این دانشجوهای «جامعهالمصطفی» سری بزنید و نگاهی بکنید و از آنها بپرسید: شما که قبلاً در حوزه درس میخواندید بهتر می توانستید شبهات وهّابیت را جواب بدهید یا الآن که با کتب دانشگاهی درس میخوانید؟ اینها می گویند: ما تا وقتی که در حوزه درس میخواندیم هیچ وهّابی نمیتوانست در مقابل ما حرفی بزند، اما از وقتی که ما در این «جامعهالمصطفی» آمدهایم، نمیتوانیم در مقابل آنها حرفی بزنیم! دروس را همینطور ترمی میخوانیم و جلو میرویم. اصلاً چیزی در اختیار ما نیست. بنیه علمی ما ضعیف است؛ شما از این افراد سؤال بفرمایید تا متوجّه شوید که اینگونه درس خواندن چقدر خطرناک است!
واقع مطلب خیلی واضح و روشن است که با این روش، بنیه علمی طلبهها خیلی کم میشود و در برابر دشمن نمیتوانند کاری بکنند اما این که دلیل آقایان چیست؟ بنده واقعاً نمی دانم.
ما برنامه الازهر مصر را دیدهایم، برنامه اهل سنّت خودمان را هم دیدهایم، اینها روی ادبیات عرب سنوات خیلی بیشتری کار میکنند. عرض ما این است که ادبیات اگر ضعیف باشد، قرآن و روایات فهمیده نمیشود. اگر کتب عمیق ادبیات برداشته شود چه کسی میتواند تفسیرهای چند وجهی را بفهمد، ظهورات را بفهمد، عمق را متوجّه شود، بتواند تحلیل کند. لذا طلّاب وقتی به درس خارج می رسند هم نمیتوانند کتابهای تحلیلی سابق را متوجّه شوند.
استاد: باید عرض کنم که بنده شهرهای سنّی نشین زیاد رفتهام. دروسمان که تعطیل است به آنجا میروم و احادیث را برای مردم میخوانم. خیلی وقت پیش بود، خیال میکنم میخواستم به بلوچستان بروم، برنامهای را که برای تحصیل طلبههای اهل سنت نوشته شده بود، به ما دادند. در آن برنامه نظرشان این بود که هر کسی ادّعای طلبگی نکند که معافیّت بگیرد و از امکانات حوزه استفاده کند. کسی باید طلبه باشد که تحصیلات خوبی داشته باشد که اگر معافیت گرفت معلوم باشد که طلبه است.
لزوم تقویت بنیۀ علمی طلّاب حوزههای شیعه
وقتی برنامه را به من دادند و مطالعه و دقت کردم، گفتم: کسی که این برنامه را نوشته یا واقعاً دشمن اصل مذهب شیعه است یا خیلی آدم ناواردی است! اصلاً امتیاز طلبه شیعه بر طلبه سنّی این بود که آنها در برابر علمای شیعه چیزی بلد نبودند. بنده مدّتی با آنها محشور بودم و می دیدم که طلبههای شیعه به مراتب از آنها قویترند، اما با این برنامهای که بنده می بینم آنها به مراتب از طلبههای شیعه قویتر خواهند شد. فلذا این برنامه تحت این عنوان که اگر کسی به مدرسه اهل سنت برود باید برنامه محکمی داشته باشد تا بتواند معافیت بگیرد، نویسنده این برنامه یا واقعاً دشمن شیعه است یا واقعاً نمیداند دارد چه کاری میکند؛ مثلاً در برنامه اهل سنت کتاب شرح شمسیه را گذاشته بودند، در حالی که در برنامه شیعه اصلاً کتاب شرح شمسیه نیست.
گفتم: اگر این برنامه اجرا شود بنیه اهل سنت به مراتب از شیعیان قویتر خواهد شد، در حالیکه قبلاً اینگونه نبود و طلبه سنی در برابر طلبه شیعه اصلا حرفی نمیتوانست بزند. در همان سیستان و بلوچستان سنیها در مدارسشان میگفتند: اگر طلبه شیعه وارد مدرسه شد، هیچ طلبهای حق ندارد با او صحبت کند. بنده خودم در مدارس آنها میرفتم، وقتی وارد مدرسه میشدیم باید مستقیم میرفتیم دفتر و حق تماس با طلبههای سنّی را نداشتیم؛ چون طلبههای شیعه در بحثهای علمی از طلبههای آنها قویتر بودند؛ به آنها گفتم: با این برنامه نتیجه برعکس خواهد شد. آنها از طلبههای ما قویتر خواهند شد و برای شیعه مشکل درست خواهند کرد.
بنده واقعاً نمیدانم این برنامه را چه کسی ریخته است؟ و آن برنامه قبلی مگر ضررش چه بود؟ برنامه قبلی مجتهد پرور بود، مبلّغ پرور بود و چندین سال سابقه داشت. ولی عجیب است که چطور برنامه تغییر کرده است، با اینکه افراد باسوادی هم در شورا هستند و به این مسائل توجّه دارند، اما نمی دانم چرا این برنامه این گونه پیش رفته است.
طرح سه گانۀ دشمنان برای تضعیف بنیۀ علمی حوزه ها
چندی قبل شنیدم که یکی از آقایانی که حوزوی نیست و دانشگاهی است و حرفهای کذائی میزند، ایشان در جزیره قشم گفته بودند: ما میخواهیم کاری کنیم که بنیۀ علمی حوزه کم شود. و از چند طریق این کار را انجام میدهیم. یکی اینکه: طلّاب فاضل را به عنوان کذا و کذا از حوزه جدا کنیم، یک مدرکی به او بدهیم و او را به دانشگاه بیاوریم و درآمدی برایش ایجاد کنیم. دوّم اینکه: برنامه درسی آنها را عوض کنیم تا درسهایشان ساده شود تا بنیۀ علمیشان ضعیف شود.
و سوّم اینکه: در شهرستانها حوزه تشکیل دهیم تا طلبه ها به حوزههای شهرستانها بروند؛ چرا که اگر در شهرستانها حوزه تشکیل نشود، همه به مشهد و قم و… میروند و در آنجا استادهای خوب پیدا میشود، اما اگر در شهرستانها حوزه ساخته شد، آنها استاد ندارند پس در نتیجه طلبههای آنجا ضعیف میشوند! بنده همانجا بودم که ایشان این حرف را زد و بعید هم نیست که برخی برنامهها به حرفهای همین آقا برگردد که از اصل با حوزه مخالفند و راه تضعیف سیر علمی هم همین است.
در جلسهای که سابق با یکی از مسؤولین قبلی حوزه داشتیم، می گفتند: ما فلان مقدار ساعت کار کارشناسی روی این برنامه جدید کردهایم، ما عرض کردیم: آیا در بین کارشناسان شما آیتالله حجّت هاشمی در قسمت ادبیات بوده اند؟ آیا بزرگان و علماء دیگر در بین کارشناسان بودهاند؟ با صرف آمار و ارقام که نمیشود کار به این مهمی را انجام داد. در هر صورت ما نمیخواهیم افراد را متّهم کنیم، مسؤولین انسانهای خوبی هستند، خدمتگذارند ولی بالاخره افراد میآیند و ذهنها را عوض میکنند.
مقام معظّم رهبری حفظه الله هم چندین سال پیش راجع به روانسازی کتب حوزه مطالبی فرمودند، ولی در فرمایشات جدیدترشان میفرمایند: من نگفتم مغنی نخوانید، مطول نخوانید، رسائل و مکاسب نباشد. تا وقتی که کتابهای بهتری از اینها تدوین نشده است همۀ اینها باید باشد. عرض ما هم همین است.
چگونگی عملکرد صحیح برای تغییر کتب درسی
استاد: دیشب با یکی از آقایان بودیم، صحبت همین تغییر کتب شد، بنده گفتم: نمی دانم روش قبلی چه اشکالی داشت که آن را تغییر دادند؟ یکی از آقایان که آنجا بود گفت: ما از خود شما شنیدیم که فرمودید: اصول مظفر بهتر از قوانین است و این تغییر کار درستی است. بنده گفتم: اصول مظفر زیر نظر آقای میلانی نوشته شد، شما در این زمان مثل آقای میلانی را پیدا کنید تا برنامه را تغییر دهد، آن وقت ببینیم چه میشود!
آن زمان یعنی قبل از انقلاب، یک دوره اصول مظفر در حوزه بیشتر نبود که دست آقای میلانی بود و آن را به بنده دادند و فرمودند: آن را مطالعه کن. و نفرمودند برای چه. بالاخره آن را گرفتم و دو مرتبه از اوّل تا آخر به دقّت مطالعه کردم و هر چه بیشتر مطالعه می کردم از اینکه ایشان مطالب مشکل را با عبارات ساده بیان کرده بود لذت می بردم. بعد که خدمت آقای میلانی رسیدم گفتند: مطالعه کردی؟ گفتم: بله. (آن وقت بنده قوانین می گفتم) فرمودند: اگر به جای قوانین، اصول مظفر باشد چه طور است؟ گفتم: با یک شرط خوب است و آن اینکه اصول مظفر چون تدریس نشده است و شرح و حاشیهای ندارد، کسی که می خواهد این کتاب را تدریس کند، باید رسائل را خوب فهمیده باشد، حرف های کفایه را خودش بفهمد، حرفهای آشیخ محمّدحسین اصفهانی و میرزای نائینی را بفهمد؛ چون این مطالب جدید است، اگر همۀ اینها را استاد فهمیده باشد، اصول مظفر از قوانین بهتر است. ایشان فرمودند: خودت تدریس کن. بنده گفتم: اشکالی ندارد، ولی به شرط اینکه هر جا ماندم و خدمت شما آمدم، به بنده وقت بدهید تا آن مطلب را از شما سؤال کنم. ایشان هم قبول فرمودند.
وقتی شروع کردیم، اوّل از این طرف و آن طرف خیلی به ما اعتراض کردند. از جمله گفتند: الازهر مقالهای در اهمیّت اصول مظفر نوشته است پس معلوم میشود این مطالب به درد سنیها میخورد و… هر کس به بنده اعتراض میکرد، می گفتم: بنده مطالعه کردم، شما مطالعه نکردی! اصول مظفر بالاخره رایج خواهد شد. در همین حینی که تدریس می کردم یک بار به مشکلی برخورد کردم و خدمت آقای میلانی رسیدم و گفتم: این مطلب درست نیست. ایشان فرمودند: کتاب را بیاورید. کتاب را برایشان بردم فرمودند: بنده به مرحوم مظفر گفتم در این جا این مطالب را ننویس! نمی دانم چرا ایشان این را نوشته است؟! بعد معلوم شد که مرحوم مظفر اصول را کلّاً زیر نظر آقای میلانی نوشته است.
تغییر کتب درسی تحت اشراف فحول از علماء باید باشد
علی أیّ حال، بنده به آقایان گفتم: اگر کسی میخواهد تغییر دهد، باید شخصی مثل آقای میلانی باشد که به قول علّامه طباطبایی اعلم من فی الارض بود. و تغییر با این بهانه که من کارشناس هستم، درست نیست.
قبل از انقلاب همین طلبه های مشهدی ما رسائل جدیده مرحوم مشکینی را به بنده دادند و گفتند: شما این را تدریس کنید. گفتم: بنده باید مطالعه کنم. رسائل مرحوم شیخ را حتی دلیل انسداد و… را کاملاً مطالعه کردم و یادداشت کردم که نظر ایشان چیست؟ رسائل جدیده مرحوم مشکینی را هم مطالعه کردم و نظرات ایشان را نیز در برگه ای یادداشت کردم. به آخر که رسید، بنده گفتم: این کتاب را تدریس نمی کنم و این کتاب رسائل جدیده که در قم شایع شده است تعطیل خواهد شد؛ چرا که در قم مطالعه نکردهاند و آن را به جای رسائل گذاشتهاند. و بالاخره تعطیل هم شد.
گفتم: اگر آقای مشکینی یک اصول از خودش می نوشت ممکن بود که ما قبول کنیم، اما این کتاب مختصر رسائل شیخ است، رسائل شیخ از عهده بنده و امثال بنده نیست که آن را مختصر کنیم و مورد قبول واقع شود، و لذا تعطیل هم شد، ولی اصول مظفر زیر نظر آقای میلانی نوشته شده است. اصول مظفر را که تدریس میکردیم، یک دوره از آن دست بنده بود که فتو میگرفتند و بین طلاب پخش می کردیم. آقائی اخیراً به بنده گفتند: فتوکپی همان اصول مظفر شما دست بنده است.
بله، اصول مظفر که قبلاً در زمان ما با فتوکپی آن تدریس می شد، الآن در همۀ حوزهها پخش شده است و تدریس می شود و یکی از کتاب های بسیار مختصر و مفید است؛ چرا که مرحوم مظفر خودش قلم زده است و مطالب به این مشکلی را کسی نمی تواند به این سادگی به رشته تحریر درآورد، به صورت بسیار زیبائی تدوین کرده است. البتّه قوانین هم کتاب بسیار خوبی است، ولی اصول مظفر مطالبش جدیدتر و روان تر و مختصر تر است.
مشکلی که در تدریس رسائل مشاهده میشود اینستکه طلّابی که فقط الموجز و اصول فقه را خوانده باشند، وقتی وارد رسائل شیخ می شوند برایشان خیلی سنگین است، چون عبارت الموجز و اصول مظفر معمولاً راحت است و طلاب خوب میفهمند، ولی رسائل عباراتش راحت نیست و طلّاب با مشکل در فهم عبارات مواجه هستند، به نظر حضرتعالی خواندن مقداری معالم و قوانین از باب اینکه با عبارات قدما آشنا شوند، برای حلّ این مشکل خوب است؟ و بالاخره چگونه این مشکل را می توان حل نمود؟
لزوم علم اصول برای علوم حوزوی
استاد: بنده معتقدم که معالم اگر حذف نمی شد بهتر بود، همین که شما فرمودید، ولی اگر کسی این کتب را خوب بخوانند از عهدۀ رسائل بر میآید؛ یعنی اگر کسی اصول مظفر را خوب بخواند، معالم را هم اگر بخواند، رسائل را متوجّه می شود. اصول مظفر مطالب مشکل را با زبان ساده بیان کرده است؛ در هر صورت بستگی به خود طلبه هم دارد.
آقای میلانی خیلی جدّی بودند که اصول باید به خوبی خوانده شود و این جمله را می فرمودند: من لا اصول له لا فقه له. و درست هم هست. مرحوم آقای حکیم می فرمودند: اصول نه تنها برای علوم حوزه لازم است، بلکه تمامی علوم احتیاج به اصول دارند، هیچ علمی بدون اصول فهمیده نمی شود. اگر دقّت کنید حرکتهای مردم در همین کارهای روزمره هم بر قواعد اصول می چرخد. می گوید: برو نان بگیر. بعد میگوید: نان سنگک بگیر. بچه می رود نان سنگک می خرد. خوب این بچه به فطرت خودش، عام و خاص و مطلق و مقیّد را فهمیده است، لذا تخصیص میزند و تقیید میکند.
و یکی از بزرگان میفرمودند: در یکی از دانشگاههای کشورهای غربی تمام دانشجوهایشان ترم اوّل ترجمۀ معالمالاصول را میخوانند و سپس هرکسی در رشتۀ خودش مشغول میشود. و جهت این کارشان این است که با مطالعهای که انجام دادهاند فهمیدهاند که علماء شیعه از تمام نوابغ دنیا دقیقتر هستند، و در بررسی این موضوع معتقد شدهاند که علم اصول الفقه است که موجب تقویت قدرت فکری علماء شیعه شده است، و لذا برای تقویت فکری، دانشجویانشان اوّل مقداری علم اصول میخوانند.