در این یادداشت که از سلسله یادداشتهای مدل آموزشی پنج بعدی است، میخواهیم به بررسی تفصیلی لایه اول از فهم و ادراک، یعنی تصور اولیه (سطح حافظهای) بپردازیم.
تصور اولیه (سطح حافظهای)
فهم و ادراک در این سطح عبارت است از توانایی تصور و به یادآوردن اطلاعات. به این وضعیت، یادگیری طوطیوار هم گفته میشود. مثلاً سوالهایی مانند: نام کتابهای علامه طباطبایی چیست؟، ظهور پیامبر اسلام در چه تاریخی بود؟، جنگهای صلیبی در کجا واقع شد؟، سؤال از محفوظات است. اگر علمآموز هیچگونه اطلاعی از محتویات کتابهای علامه طباطبایی نداشته باشد و یا اهمیّت افکار و واردات قلبی ایشان را هم نداند، تنها با گفتن نام چند کتاب، به انتظاری که از او میرود پاسخ گفته است.
امّا آیا این مقدار اطلاعات کارساز و راهگشا است؟
ما علم میآموزیم تا زندگی کنیم، نیازهای خود را برطرف کنیم و به سوی کمال روحی حرکت کنیم. در حالی که جمعآوری حجم انبوهی از تصاویر و مفاهیم حافظهای فقط یک زندگی خیالی و پراکنده را برای ما ایجاد خواهد کرد.
از سوی دیگر بسیاری از حرکتهای ما در زندگی، نیازمند حافظه است و نقص در حافظه ممکن است مشکلات بسیاری برای افراد ایجاد کند. به همین جهت بسیاری از آموزشها به طور ناخودآگاه به سوی آموزشهای حافظهای متمایل شدهاند.
این وضعیت ما را با سوالات مهمّی روبرو کرده است: جایگاه حافظه در علمآموزی کجاست؟ چه مقدار باید به حافظه اهمیّت داده شود؟ و چگونه؟ نظر شما چیست؟ توضیحات حضرت صادق علیهالسلام در مورد حافظه را ملاحظه کنید:
تأمل یا مفضل هذه القوى التی فی النفس و موقعها من الإنسان أعنی الفکر و الوهم و العقل و الحفظ و غیر ذلک أ فرأیت لو نقص الإنسان من هذه الخلال الحفظ وحده کیف کانت تکون حاله و کم من خلل کان یدخل علیه فی أموره و معاشه و تجاربه إذا لم یحفظ ما له و علیه و ما أخذه و ما أعطى و ما رأى و ما سمع و ما قال و ما قیل له و لم یذکر من أحسن إلیه ممن أساءه و ما نفعه مما ضره ثم کان لا یهتدی لطریق لو سلکه ما لا یحصى و لا یحفظ علما و لو درسه عمره و لا یعتقد دینا و لا ینتفع بتجربه و لا یستطیع أن یعتبر شیئا على ما مضى بل کان حقیقا أن ینسلخ من الإنسانیه أصلا فانظر إلى النعمه على الإنسان فی هذه الخلال أو کیف موقع الواحده منها دون الجمیع و أعظم من النعمه على الإنسان فی الحفظ النعمه فی النسیان فإنه لو لا النسیان لما سلا أحد عن مصیبه و لا انقضت له حسره و لا مات له حقد و لا استمتع بشیء من متاع الدنیا مع تذکر الآفات و لا رجاء غفله من سلطان و لا فتره من حاسد أ فلا ترى کیف جعل فی الإنسان الحفظ و النسیان و هما مختلفان متضادان جعل له فی کل منهما ضرب من المصلحه و ما عسى أن یقول الذین قسموا الأشیاء بین خالقین متضادین فی هذه الأشیاء المتضاده المتباینه و قد تراها تجمع على ما فیه الصلاح و المنفعه. (بحارالانوار، ج۵۸، ص۲۵۷)
تلخیص ترجمه:
«مُفضَّل! نسبت به نیروهایی که در نفس انسان وجود دارد خوب دقّت کن! منظورم نیروی تفکّر و تخیل و حافظه و غیره است. به نظر تو اگر از میان همه این نیروها، قدرت حافظه را از انسان بگیرند چه بلایی به سرش میآید؟!
وقتی فرد به یاد نیاورد که چه چیزهایی به نفع او بود و چه کارهای به ضرر او بود، چه داده است و چه گرفته است، چه گفته است و چه چیز به او گفته شده است، اعتقادات او چه بودهاند، از چه راهی آمده بود و به چه راهی باید برود، قطعاً امور زندگی او مختل میشود، بلکه بهتر است بگوییم از انسانیّت خارج میشود.
از سوی دیگر، نعمت فراموشی از نعمت حافظه پربهرهتر است. اگر فراموشی نبود هیچ مصیبتی از بین نمیرفت، هیچ حسرتی تمام نمیشد، هیچ کینهای خاموش نمیگردید، هیچ لذّتی با وجود خاطرات تلخ باقی نمیماند.
نمیبینی چگونه خداوند حفظ و فراموشی را در انسان جمع کرده است؟! و از هر کدام به مقدار مصلحت در او قرار داده است؟!»
غنی سازی حافظه یک ضرورت است. امّا برای چه نوع محفوظاتی و چگونه؟ ما حافظه را برای تنظیم زندگی و حرکت به سوی هدف لازم داریم بنابراین محتویات آن باید با توجّه به هدف و نیازهای زندگی انتخاب شوند (اصل انتخاب). انباشتن حافظه از هرگونه دیدنی و شنیدنی، موجب تضعیف نیروهای آن و تضعیف قوای فکری خواهد شد. برای دستیابی به پاسخ، باید اجمالی از ماهیت حافظه و ارتباط آن را با روح بدانیم. واقعاً حقیقت حافظه چیست؟
سه جملهای را که مشاهده میکنید با هم ترکیب کنید و به نتیجهای که بهدست میآورید دقّت نمایید:
- حافظه مربوط به ادراکات گذشته است.
- ادراکات انسان بوسیله ارتباط او با موجودات حاصل میشوند.
- ارتباط انسان با موجودات بوسیله ” توجّه” پدید میآید.
“توجّه” اصلیترین ابزار انسان در حفظ و علم آموزی است. امّا “توجه” خود، چه هویتی دارد؟
توجّه، نوعی اراده است، اراده متحد شدن روح با لایه ای از طیف وجودیِ یک شیء. به هر چیز که توجّه کنیم در حقیقت قسمتی از نفس خود را تبدیل به آن چیز کردهایم، آنرا جزئی از خود کردهایم و هرچه توجّه عمیقتر باشد درصد بیشتری از نفس و روح تبدیل به آن میشود. وقتی چیزی را به یاد میآوریم یعنی به لایهای از نفس خود توجّه میکنیم و آنرا در خود مییابیم. و وقتی چیزی را از یاد میبریم یعنی توجّه به بخشی از درون خود را برمیداریم و به موارد دیگر مشغول میکنیم. رمز ایجاد یک حافظه مطلوب، برنامه ریزی برای ایجاد توجّه است. چیزی را که فراموش میکنیم در حقیقت از ابتداء توجّه لازم را به آن نکردهایم.
حصول دانش، تابع وجود “توجّه” است و سطح دانش و بقاء آن تابع عمق “توجّه ” است.
سوال : چگونه توجّه صحیح داشته باشیم تا بتوانیم مطلب را در حافظه خود نگهداری کنیم؟
پاسخ : با ایجاد ارتباط بین آنچه میخواهیم حفظ کنیم و چیزهایی که توجه ما نسبت به آنها فعال است.
برای ایجاد این ارتباط و به عبارت دیگر روشهای رشد حافظه، باید سه کار ذیل را انجام دهید و از آنجا که در این یادداشت بنا بر اختصار است، از توضیح و شرح این موارد خودداری کرده و تفصیل مطلب را بر عهده خواننده گرامی میگذاریم.
روشهای رشد حافظه
- قفسه بندی ذهن
- تهیه نمایه، مدخل، کلیدواژه
- آدرس دهی