در این پژوهش بر پایه یافتههای مطالعات گوناگون در قلمرو تدریس و مفاهیم آن، کیفیت تدریس بر مبنای شاخصهای مورد نظر؛ یعنی دانش حرفهای، برنامهریزی برای آموزش، اجرای راهبردهای آموزشی، مدیریت منابع و نیروی انسانی، ارزیابی میزان یادگیری دانشجویان و مسئولیت حرفهای در دو سطح موجود (آنچه هست) و سطح مطلوب (آنچه باید باشد) بررسی شد.
نتایج این مقایسه(سطح موجود و سطح مطلوب) در خصوص هر یک از مهارتهای تدریس بیانگر آن است که بین این مهارتها در سطح موجود و سطح ضرورت تفاوت معناداری وجود دارد. تحلیل یافتههای مربوط به مهارتهای تدریس در سطح مطلوب حاکی از این انتظار دانشجویان و اعضای هیئت علمی است که مهارتهای دانش حرفهای، برنامهریزی برای آموزش و مسئولیت حرفهای نسبت به مهارتهای مدیریت منابع و نیروی انسانی، اجرای راهبردهای آموزشی و ارزیابی میزان یادگیری دانشجویان اهمیت بیشتری دارند؛ با این حال، دانشجویان انتظار دارند اعضای هیئت علمی بیشتر بر مهارت برنامهریزی برای آموزش تمرکز کنند تا مهارتهای یادشده؛
بر اساس یافتههای پژوهش حاضر، میان دیدگاههای دانشجوی زن و مرد در خصوص میزان به کارگیری اعضای هیئت علمی از مؤلفههای تدریس تفاوت معنادار وجود دارد؛ به عبارت دیگر، دانشجویان زن نسبت به دانشجویان مرد، استادان را اثربخشتر ارزیابی کردهاند.
همچنین، نتایج نشان داد از نظر دانشجویان میانگین به کارگیری اعضای هیئت علمی از مؤلفههای تدریس کمتر از میانگین است. با توجه به اینکه یکی از ملاکهای مهم ارزیابی مهارتهای تدریس اعضای هیئت علمی در دانشگاههای جهان ارزیابی دانشجویان از مهارت آنان است، نتیجه اخیر میتواند برای برنامهریزان دانشگاهها تأمل برانگیز باشد.
به زعم شواهد موجود مبنی بر نبود توجه کافی به اعتلای مهارتهای تدریس، شایسته است که تدریس در نظام آموزش عالی به صورت فعالیتی حرفهای درآید و با تدبر و تأمل صورت پذیرد. مدرسان زمانی از رشد حرفهای اثربخش بهرهمند میشوند که توانمندیهای فعلی خود را بشناسند و برای ارتقای اندوختههای خود و تفکر درباره مهارتها و روشهای جدید به چالش واداشته شوند. بنابراین، مدرسانی که به طور مستمر در رشد حرفهای درگیر میشوند، ویژگیهای حرفهای مثبتی در آنها دیده میشود. رشد حرفهای متضمن فواید بسیاری برای مدرسان و دانشجویان و روابط فیمابین آنهاست.